Blog
رسوم
این بخش دارای 6 قسمت است : 1- دعا رو به شرق 2-تکریم صلیب 3- چراغها و شمعها 4- معبد و مذبح 5- سوزاندن بخور 6-تصاویر و شمایل
1- دعا رو به شرق
کلیساهای ما به سمت شرق بنا شدهاند. ما به سمت شرق دعا میکنیم زیرا مشرق برای ما نمادی است که دلمان را به تفکرهای ارزشمند هدایت میکند. در منظر خدا مشرق مکان مهمی است. پس حال که خدا بدان اهمیت میدهد، ما نیز باید بدان اهمیت دهیم.
(1) پیش از آنکه خدا انسان را بیافریند، مشرق را به عنوان سرچشمه نور آفرید و خدا دید که نور نیکوست.
طلوع خورشید نمادی از مسیح و نورش است. خداوند، «آفتاب عدالت» خوانده شده است: «… آفتاب عدالت طلوع خواهد كرد و بر بالهـای وی شفـا خواهـد بود[1]».
(2) پیش از آنکه خدا انسان را بیافریند، باغ عدن را در مشرق آفرید و او را در آن قرار داد. همچنین درخت حیات را در باغ مستقر نمود.
باغ عدن نماد بهشتی است که آرزویش را داریم. بنابراین رو به مشرق ایستادن نمادی از اشتیاق انسان به دستیابی به درخت حیات است.
(3) مسیح خداوند در یک کشور شرقی متولد شد. مجوسیان ستاره او را در مشرق دیدند. ستاره نمادی از هدایت الهی بود. وقتی مجوسیان به دنبال آن رفتند، به خداوند رسیدند. چه تفکر زیباییست!
(4) مسیح در کشور شرقی متولد شد و ستارهاش نیز در مشرق دیده شد، و مادرش مریم عذرا به «دروازه مَقْدَس بیرونی كه بهسمت مشرق متوجّه بود» تشبیه شد[2].
(5) نجات از مشرق به جهان آمد. مسیح در یک کشور شرقی مصلوب شد و آنجا بود که خونش به جهت کفاره گناهان تمامی جهان ریخته شد.
(6) مسیحیت و کلیسا از شرق آغاز شد. اورشلیم در مشرق است. آنجا کشور پادشاه عظیم است، جایی که نخستین کلیسا در تمامی جهان بنا شد. انجیل از شرق گسترش یافت. و در مشرق خون نخستین شهید مسیحی ریخته شد.
(7) کتابمقدس بارها اشاره میکند که جلال خدا در مشرق است. در کتاب اشعیا نوشته شده: «خداوند را در بلاد مشرق و نام یهوه خدای اسرائیل را در جزیرههای دریا تمجید نمایید[3]». در کتاب حزقیال نبوتی در مورد آمدن مسیح در جلال خود از مشرق وجود دارد. نوشته شده: «و اینك جلال خدای اسرائیل از طرف مشرق آمد و آواز او مثل صدای آبهای بسیار بود و زمین از جلال او منوّر گردید[4]».
(8) از این رو بسیاری از الهیدانان میگویند که بازگشت ثانویه مسیح از مشرق خواهد بود. به همان طریقی که به آسمان روانه شد، باز خواهد گشت[5]. در نبوت زکریا آمده: «و در آن روز پایهای او بر كوه زیتون كه از طرف مشرق به مقابل اورشلیم است خواهد ایستاد[6]».
(9) تعمق در مورد مشرق نیکوست و یادهای باشکوهی را به خاطرمان میآورد. در کتاب حزقیال، نبی در مورد رودهای حیات در شرق مینویسد[7]. و در کتاب دوم پادشاهان، آمده که مشرق: «تیر ظفر خداوند» بود[8]. همچنین در کتاب اشعیا، نوشته شده: «خداوند را در بلاد مشرق … تمجید نمایید[9]».
(10) به یاد آوردن مشرق تأثیر به سزایی در دلمان میگذارد و در نفْسمان تأثیرات روحانی دارد. دانیال نبی چه انسان بزرگی بود که با رد پتپرستی، به بالاخانه رفته، پنجرهها را به سمت اورشلیم گشود و زانو زده، دعا کرد. درست است که خدا همه جا حاضر است، اما رو به اورشلیم در شرق ایستادن معنای عمیقی دارد و تأثیر عظیمی بر قلب میگذارد. به خاطر آوردن مکانهای خاص، عواطف مقدس را در قلبمان بیدار میکند.
(11) پرستش ما تنها با عقل نیست بلکه حواس نیز عمل میکنند؛ تأثیر میگیرند و بر احساسات نفْس تأثیر میگذارند. برای روشن شدن موضوع مثالی میآوریم: به هنگام دعا، به بالا نگاه میکنیم اگرچه خدا همه جا هست. اما نگاه کردن به سمت بالا در قلبمان احساسات روحانی را تداعی میکند و عمق بیشتری به دعایمان میبخشد. همین امر در مورد دعا به سمت شرق نیز صادق است.
خود خداوند نیز بارها به بالا نگاه میکرد، با اینکه پدر در او بود و وی در پدر. اما نگاه به سمت بالا معنای خاصی دارد.
(12) وقتی در کلیسا رو به شرق میایستیم، در حقیقت به مذبح مینگریم که به سمت شرق است زیرا قربانی مقدس، در دلهایمان جایگاه روحانی خود را دارد و مسیح، بره فصحِ ماست که در مشرق قربانی شد.
(13) و در تعمید، شخص تعمید یافته و پدرِ تعمیدی او به نشان تمرّد از شیطان رو به غرب میایستند، سپس رو به شرق، اعتقادنامه را قرائت میکنند. بدینگونه شخص تعمید یافته به هنگام تعمید احساس میکند که از غرب به شرق، یعنی از تاریکی به سمت نور منتقل شده است.
2- تکريم صليب
یکی از تفاوتهای میان ارتدکسها و پروتستانها، تکریم صلیب است. ما به اسم «پدر، پسر و روحالقدس» نشان صلیب میکشیم[10] پیش از دعا و پس از آن، نشان صلیب میکشیم .
ما بر کلیساهای خود صلیب نصب می کنیم. بر دستان خود صلیب میگیریم و اعیاد صلیب داریم. همچنین صلیب را بر میگیریم و با صف به دور کلیسا میگردیم.
صلیب را میبوسیم و از آن برکت میپذیریم.
اکنون توضیح میدهیم که چرا ارتدکسها چنین اهمیتی به صلیب میدهند و همچنین مشاهده خواهید کرد که کشیدن نشان صلیب، بر پایه تعلیم کتابمقدس، چه فوایدی دارد.
(1) تأکید مسیح خداوند بر صلیب
مسیح خداوند از آغاز خدمت خود، در زمان تعلیم و صحبت درباره مصلوب شدنش، تأکید زیادی بر صلیب میکرد. وی میفرمود: «و هر كه صلیب خود را برنداشته، از عقب من نیاید، لایق من نباشد[11]» و «اگر کسی خواهد متابعت من کند، باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته، از عقب من آید[12]». او در مکالمه خود با ثروتمند جوان گفت: «برو و آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی یافت و بیا صلیب را برداشته، مرا پیروی کن[13]». همچنین گفت: «و هر که صلیب خود را برندارد و از عقب من نیاید، نمیتواند شاگرد من گردد[14]».
(2) صلیب، مرکز اصلی خدمت فرشتگان و رسولان بود
یک نکته مهم این است که فرشتهای که مژده رستاخیز مسیح را داد، به زن گفت: «… میدانم که یسوع مصلوب را میطلبید. در اینجا نیست زیرا چنانکه گفته بود برخاسته است[15]». بنابراین فرشتهْ خداوند را «مصلوب» خطاب کرد با اینکه او دیگر رستاخیز کرده بود. پس عنوان «مصلوب» در مورد خداوند ادامه دارد و مختص زمان مصلوب شدنش نیست.
رسولان که پدران ما هستند، در موعظههای خود بر صلیب خداوند تأکید میکردند. حضرت پطرس به هنگام موعظه برای یهودیان گفت: «پس جمیع خاندان اسرائیل یقیناً بدانند که خدا همین یسوع را که شما مصلوب کردید، خداوند و مسیح ساخته است[16]». حضرت پولس میگوید: «…ما مسیح مصلوب را وعظ میکنیم[17]»، اگرچه صلیب خداوند «یهود را لغزش و امتها را جهالت است».
رسول، صلیب را در مسیحیت یک ضرورت دانسته و گفت: «زیرا بر آن بودم در مدتی که بین شما هستم، چیزی جز یسوع مسیح ندانم، آنهم یسوعِ مصلوب[18]».
(3) رسولان بر صلیب مباهات میکردند
پولس رسول میگوید: «لیکن حاشا از من که فخر کنم جز از صلیب خداوند ما یسوع مسیح[19]»: «که بوسیله او دنیا برای من مصلوب شد و منبرای دنیا».
(4) وقتی ما نشان صلیب میکشیم، بسیاری از معانی الهی و روحانی آن را به خاطر میآوریم
ما محبت خدا را نسبت به ما به یاد میآوریم، که به خاطر نجات ما مرگ را پذیرفت: «جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هریكی از ما به راه خود برگشته بود و خداوند گناه جمیع ما را بروی نهاد[20]». وقتی نشان صلیب میکشیم، «بره خدا که گناه جهان را برمیدارد[21]» را به یاد میآوریم، و نیز «کفاره بجهت گناهان ما و نه گناهان ما فقط بلکه بجهت تمام جهان نیز[22]».
(5) وقتی نشان صلیب میکشیم، تعلقمان به «مصلوب» را اعلان میکنیم
آنان که فقط به مفهوم معنوی و بدون نشان دادن علامتی آشکار، صلیب را حمل میکنند، تعلقشان به مصلوب را اعلان نمیکنند، ولی ما وقتی نشان صلیب میکشیم، یا آنرا بر سینه حمل میکنیم یا میبوسیم، و یا دستهایمان را با نشان صلیب تدهین میکنیم یا بر بالای اماکن عبادی خود قرار میدهیم، تعلقمان را به مصلوب اعلام و اعلان میکنیم.
ما از صلیب مسیح شرمسار نیستیم بلکه به آن افتخار میکنیم و اعیاد آن را جشن میگیریم و بر دستهای خود میگیریم. بدین سان، بیآنکه سخنی بر زمان آوریم، با ظاهرمان ایمان خود را اعلان میکنیم.
(6) انسان فقط روح یا فقط عقل نیست بلکه حواس جسمانی نیز دارد و باید صلیب را با مفاهیم اخیر حس کند
همه انسانها از لحاظ روحانی همرتبه نیستند تا به حواس نیاز نداشته باشند. حواس با اعمال فوقالذکر تغذیه میشوند و اثرات خود را به عقل و روح نیز منتقل میکنند. ممکن است عقل مفهوم صلیب را به خودی خود به یاد نیاورد، اما به یاری حواس و با دیدن صلیب، تمامی مفاهیم روحانی و الهی صلیب و مصلوب را به یاد خواهد آورد.
بدینگونه ما خدا را با تمامی جان و فکر و جسم عبادت میکنیم که هر کدام به نوبه خود، دیگری را تقویت میکنند.پرستش در کلیساهای رسولی با تمامی حواس پنج گانه می باشد.
(7) ما در سکوت نشان صلیب نمیکشیم بلکه همراه آن میگوییم: «به نام پدر، پسر و روحالقدس، خدای واحد، آمین»
بنابراین هرگاه نشان صلیب میکشیم، ایمانمان به تثلیث اقدس که خدای واحد ابدی است را معترف میشویم. اینگونه دائماً تثلیث اقدس را به یاد میآوریم.
(8) با کشیدن نشان صلیب، ایمانمان به تجسم و بازخرید را معترف میشویم
ما نشان صلیب را از بالا به پایین و از چپ به راست میکشیم. بدین صورت به یاد میآوریم که خدا از آسمان به زمین نزول کرد و مردم را از چپ به راست انتقال داد، یعنی از تاریکی به نور، از موت به حیات. چه بسیارند مفاهیمی که ما با کشیدن نشان صلیب به یاد میآوریم و در دل خود احساس میکنیم!
(9) با کشیدن نشان صلیب، به فرزندمان و به دیگران درس دینی میآموزانیم[23]
آنکه هنگام دعا یا زمان ورود به کلیسا، موقع غذا خوردن و یا موقع خوابیدن نشان صلیب میکشد، کسی است که صلیب را در خاطر دارد. این یادآوری به لحاط روحانی سودمند، و یک حکم کتابمقدسی است. همچنین این کار به مردم و بخصوص به کودکان میآموزاند که مسیح مصلوب شد.
(10) با کشیدن نشان صلیب، اعتراف میکنیم که مسیح به خاطر ما مرد
این حکم مسیح است که مرگ او را اعلام کنیم (که به خاطر ما فدیه داد) تا زمانی که او بیاید[24].
هرگاه نشان صلیب میکشیم، مرگ او را تا زمان بازگشت به یاد میآوریم.
ما مرگ خداوند را در قربانی مقدس هم به یاد میآوریم اما این راز کلیسایی دائماً و در هر جایی به جا آورده نمیشود لکن ما میتوانیم نشان صلیب را در هر زمانی بکشیم و اینگونه مرگ خداوند را به یاد آوریم.
(11) با کشیدن نشان صلیب به یاد میآوریم که مزد گناه موت است
به همین خاطر بود که مسیح مرد. ما «در گناهان مرده بودیم[25]»، اما مسیح به خاطر ما روی صلیب مرد و به ما حیات بخشید. او روی صلیب هزینه کامل گناهان را پرداخت و به پدر گفت: «پدر، ایشان را ببخش».
(12) با کشیدن نشان صلیب، محبت خدا را نسبت به ما به یاد میآوریم
به خاطر میآوریم که صلیب یک قربانی محبت است. «زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد[26]». به یاد میآوریم که: «خدا محبت خود را در ما ثابت میکند از اینکه هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد …. بوساطت مرگ پسرش با خدا صلح داده شدیم[27]». ما در صلیب، محبت خدا به ما را به خاطر میآوریم، زیرا «کسی محبت بزرگتر از این ندارد که جان خود را بجهت دوستان خود بدهد[28]».
(13) ما نشان صلیب میکشیم زیرا به ما قوت میبخشد
پولس رسول قوت صلیب را حس کرده، گفت: «لیکن حاشا از من که فخر کنم جز از صلیب خداوند ما یسوع مسیح که بوسیله او دنیا برای من مصلوب شد و منبرای دنیا[29]» و «زیرا ذکر صلیب برای هالکان حماقت است، لکن نزد ما که ناجیان هستیم قوت خداست[30]». توجه کنید وی نگفت که «مصلوب شدن» قوت خداست، بلکه به طور محض گفت که «صلیب» قوت خداست.
بنابراین وقتی ما نشان صلیب میکشیم و وقتی به صلیب اشاره میکنیم، قوت مییابیم زیرا به یاد میآوریم که خداوند از طریق صلیب، موت را له کرد و به ما حیات بخشید و بر شیطان پیروز شد.
(14) ما نشان صلیب میکشیم زیرا شیطان از آن میترسد
از زمان آفرینش آدم تا زمانهای آخر، تمام تلاشهای شیطان بر ضد صلیب است. خدا هزینه گناهان را با خون خود پرداخت. او با خون خود همه گناهان کسانی را که به او ایمان آورده اطاعتش میکنند برداشت. از اینرو وقتی شیطان صلیب را میبیند، به لرزه میافتد زیرا شکست عظیم خود را به یاد میآورد. پس فرزندان خدا از نشان صلیب استفاده میکنند زیرا نشان پیروزی و قوت خداست. ایشان از صلیب قوت مییابند و دشمن به لرزه میافتد.
برافراشتن مار مسی در اعصار قدیم که برای مردم شفا و نجات از مرگ به همراه داشت، به برافراشته شدن خداوند بر بالای صلیب شباهت دارد[31]. بنابراین نشان صلیب نیز همان اثرات را دارد.[32]
(15) با کشیدن نشان صلیب، برکت مییابیم
تمامی جهانْ ملعون و تحت سلطه موت به سر میبرد. اما خداوند روی صلیب تمام لعنتهای ما را بر خود گرفت تا برکت صلح با خدا را به ما دهد[33]؛ یعنی برکت حیات نو و عضویت در بدن او. تمامی فیضهای عهد جدید از طریق صلیب به ما رسید.
به همین دلیل است که روحانیون به هنگام برکت دادن از صلیب استفاده میکنند و بدین گونه نشان میدهند که برکت از خودشان نیست بلکه از صلیب خداوند است و بدیشان سپرده شده تا مردم را برکت دهند. مضاف بر این، ایشان از صلیب استفاده میکنند زیرا کهانتشان را از کهانت «مصلوب» دریافت نمودهاند. تمامی برکات عهد جدید از صلیب خداوند و اثرات آن به ما رسید.
(16) صلیب در همه رازهای مقدس کلیسا استفاده میشود
تمامی رازهای مقدس حاصل ریخته شدن خون مسیح بر صلیب است. بدون صلیب شایستگی این را نداشتیم که از طریق تعمید، به عنوان فرزندانْ به خدا نزدیک شویم یا در تن و خون او مشارکت کنیم[34]، یا حتی اقلاً از برکات این رازها برخوردار شویم.
(17) ما صلیب را تکریم میکنیم زیرا به یاد میآوریم که در آن مشارکت داریم
ما سخنان پولس رسول را به خاطر میآوریم: «با مسیح مصلوب شدهام ولی زندگی می کنم لیکن نه من بعد از این، بلکه مسیح در من زندگی میکند[35]» و «تا او را و قوت قیامت وی را و شراکت در رنجهای وی را بشناسم و با موت او مشابه گردم[36]». در اینجا از خودمان میپرسیم: چه زمان میتوانیم در رنجهای خداوند شریک شویم و با وی دعا کنیم؟
همچنین آن دزد را به یاد میآوریم که خداوند روی صلیب به او گفت که در بهشت با وی خواهد بود. مطمئناً او در بهشت با پولس همصدا میشد: «با مسیح مصلوب شدهام».
هر گاه صلیب را از طریق حواسمان حس میکنیم، آرزو میکنیم با مسیحْ مصلوب، و در جلال او شریک شویم.
(18) ما صلیب را تکریم میکنیم زیرا این پدر را خشنود میسازد
پدر با رضامندی، مسیح مصلوب را به عنوان فدیه گناهان و «عطر خوشبو بجهت خداوند[37]» پذیرفت. اشعیای نبی در این مورد میگوید: «خداوند را پسند آمد كه او را مضروب نموده، به دردها مبتلا سازد[38]».
مسیح خداوند در تمام حیات خود بر زمین پدر را خشنود ساخت. اما خشنودی کامل بر صلیب تکمیل شد، آنگاه که «خویشتن را فروتن ساخت و تا به موت بلکه تا به موت صلیب مطیع گردید[39]».
هرگاه به صلیب مینگریم، اطاعت کامل مسیح را به یاد میآوریم تا اینگونه ما نیز در اطاعت به مانند او در آییم، یعنی تا به موت.
صلیب، هم برای پدر و هم برای پسرِ مصلوب مایه خشنودی بود، چنانکه نوشته شده: «و بهسوی پیشوا و کاملکننده ایمان یعنی یسوع نگران باشیم که بجهت آن خوشی که پیش او موضوع بود، بیحرمتی را ناچیز شمرده، متحمل صلیب گردید و به دست راست تخت خدا نشسته است[40]». پس خوشی کامل مسیحْ صلیب بود. باشد که ما نیز همچون او شویم.
(19) به وسیله صلیب، ننگی را که او متحمل شد بر خود حمل کرده، نزد او به بیرون از اردوگاه میرویم (عبرانیان 13:13).
ننگ و رنجی که مسیح متحمل شد، مصلوب شدنش بود. ما با کشیدن نشان صلیب، پیوسته با «هفته مقدس[41]» زندگی میکنیم و به یاد این سخنان در مورد موسی میافتیم: «عار مسیح را دولتی بزرگتر از خزائن مصر پنداشت زیرا که بهسوی مجازات نظر میداشت[42]».
(20) ما صلیب مسیح را حمل میکنیم زیرا بازگشت ثانویه او را به یاد میآوریم
کتابمقدس در مورد پایان جهان و بازگشت خداوند میگوید: «آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت، جمیع طوایف زمین سینهزنی کنند و پسر انسان را بینند که بر ابرهای آسمان، با قوّت و جلال عظیم میآید[43]».
بنابراین بیایید اکنون و بر زمین، صلیب را که علامت پسر انسان است تکریم کنیم، چنانکه در انتظار دیدن آن در آسمان هستیم، آنگاه که او در ابرهای آسمان با جلال میآید.[44]
3- چراغها و شمعها
استفاده از چراغها در کلیسای ارتدکس مرسوم است. ما از شمعها در دعاهایمان، هنگام قرائت کتابمقدس، در پیشگاه شمایلهای قدیسین، روی مذبح و بطور کل روی محراب به سمت شرق استفاده میکنیم و بدین گونه کلیسا پیوسته منور میشود.
در این مبحث، در مورد علل استفاده از چراغها در کلیسا و مفاهیم روحانی آن صحبت میکنیم.
(1) خود کلیسا در کتابمقدس به عنوان «چراغدان طلا» معرفی شده است. در کتاب مکاشفه میخوانیم که یوحنای رسول، مسیح خداوند را میبیند که هفت چراغدان طلا در دست دارد و خداوند به او گفت: «هفت چراغدان، هفت کلیسا میباشند[45]».
(2) کلیسا به آسمان تشبیه شده، زیرا خانه خدا یا محل سکونت خداست، چنانکه آسمان است. اصطلاح مشابهی برای اولین خانه خدا بکار برده شد. یعقوب پاتریارک گفت: «این چه مكان ترسناكی است! این نیست جز خانة خدا و این است دروازة آسمان[46]». از آنجا که کلیسا به آسمان تشبیه شده است، باید همچون ستارگان آسمان، چراغهایی برای روشن کردن آن داشته باشد.
(3) چراغهای کلیسا نمایانگر فرشتگان آسمان یا فرشتگانی است که یعقوب در رویای خود دید، که از نردبانی در بیت اییل (خانه خدا) صعود و نزول میکنند[47]؛ زیرا فرشتگآنهمچنین «فرتشگان نور»[48] نامیده میشوند.
(4) چراغهای کلیسا نمایانگر قدیسین نیز هستند، همانها که خداوند بدیشان گفت: « بگذارید نور شما بر مردم بتابد[49]». در آیه قبل آن نیز خداوند قدیسین را به چراغهای افروخته روی چراغدان تشبیه میکند.
همچنین کتابمقدس میگوید: «عادلان در ملکوت پدر خود مثل آفتاب، درخشانخواهند شد[50]». و مسیح خداوند در مورد یوحنای تعمیددهنده به عنوان یک مرد عادل به یهودیان گفت: «او چراغ افروخته و درخشندهای بود و شما خواستید که ساعتی به نور او شادی کنید[51]». و چون کلیسا مملو از فرشتگان و قدیسین است، باید منور باشد.
(5) در درجه اول کلیسا باید منور باشد زیرا خدا در آن حضور دارد و «خدا نور است[52]»، همانطور که یسوع خداوند درباره خود میگوید: «من نور عالم هستم[53]».
(6) کلیسا با الگوپذیری از تابوت عهد و معبد اورشلیم، بوسیله چراغها منور میشود. آنها نیز مملو از چراغهای همیشه روشن بودند. خداوند حکم کرده بود که چراغهایشان با روغن زیتون ناب همیشه روشن بمانند و هارون و فرزندانش این خدمت را بر عهده داشتند. خداوند میگوید: «و تو بنیاسرائیل را امر فرما كه روغن زیتون مصفی و كوبیده شده برای روشنایی نزد تو بیاورند تا چراغها دائماً روشن شود. در خیمة اجتماع، بیرون پردهای كه در برابر شهادت است، هارون و پسرانش از شام تا صبح، به حضور خداوند آن را درست كنند. و این برای بنیاسرائیل نسلاً بعد نسل فریضة ابدی باشد[54]».
این یک حکم الهی است، و خدا در همان روز نخستِ آفرینش گفت: «روشنایی بشود؛ و روشنایی شد. و خدا روشنایی را دید كه نیكوست[55]».
(7) چراغهایی که با روغن روشن میشدند، معنای روحانی دارند. روغن نماد روحالقدس است، و برای تدهین استفاده، و پس از تدهین، روح خداوند بر مسحشده نازل میشد، همانطور که سموئیل نبی، داود پادشاه را مسح کرد و روح خداوند بر او نازل شد[56]. و کتابمقدس نیز در مورد مسح شهادت میدهد[57].
حتی شمعهایی که ما در کلیسا روشن میکنیم از روغن درست شدهاند و چراغهای کلیسا نیز با روغن روشن میشوند.
(8) یادآور میشویم خداوند حکم کرد که در خانهاش (چه در تابوت عهد و چه در مکان مقدس) چراغدانها مستقر شوند.
چراغها و چراغدانها از طلای ناب درست شده بودند[58]. همه اینها نشان میدهند که خدا به وجود روشنایی اهمیت میدهد.
(9) بنا به حکم خدا، چراغها دائماً روشن بودند. خاموش شدن چراغها یا کم شدن نورشان به منزله گناه نسبت به خدا بود و مجازات سختی داشت، چنانکه کتابمقدس میگوید: «زیرا كه پدران ما خیانت ورزیده، آنچه در نظر یهُوَه خدای ما ناپسند بود به عمل آوردند و او را ترك كرده، روی خود را از مسكن خداوند تافتند و پشت به آن دادند. و درهای رواق را بسته، چراغها را خاموش كردند و بخور نسوزانیدند و قربانیهای سوختنی در قدس خدای اسرائیل نگذرانیدند. پس خشم خداوند بر یهودا و اورشلیم افروخته شد و ایشان را محل تشویش و دهشت و سخریه ساخت، چنانكه شما به چشمان خود میبینید[59]».
(10) روشنایی چراغها مفهوم معنوی خاصی دارد. این روشنایی نشاندهنده آمادگی دائمی قلبی و هوشیاری همیشگی و حفظ عمل روحالقدس در قلب است.
در مورد این بیداری، خداوند میگوید: «کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید. و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را میکشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هروقت آید و در را بکوبد، بیدرنگ برای او بازکنند. خوشابحال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. هر آینه به شما میگویم که کمر خود را بسته،ایشان را خواهد نشانید و پیش آمده، ایشان را خدمت خواهد کرد[60]».
همچنین خداوند از چراغهای باکرهها به ما نمونهای داده، وذکر میکند که چراغهای باکرههای دانا روشن بود اما چراغهای باکرههای نادان خاموش شد[61].
روغنِ چراغ، عمل روحالقدس در قلب ماست. روشنایی همیشگی آنها نشان هوشیاری ما برای حفظ مشارکت قلب با روحالقدس است.
(11) آنچه که در مورد اشخاص گفته میشود را میتوان به مجموع کلیسا نیز نسبت داد. وقتی مردم روشناییهای کلیسا را میبینند به یاد وظیفه خود در حفظ روشنایی همیشگی درونشان میافتند.
(12) مطمئنا قرائت اناجیل با روشنایی شمع بهتر از نبود روشنایی است. بدین شکل، این آیات را به یاد میآوریم: «كلام تو برای پایهای من چراغ، و برای راههای من نور است[62]» و نیز: «امر خداوند پاك است و چشم را روشن میكند[63]».
(13) کلیسای نخستین حتی از زمان رسولان، به چراغها و نمادهای آن اهمیت ویژهای میداد. نویسنده کتاب اعمال رسولان در توصیف بالاخانهای که حضرت پطرس در آنجا پس از پاره کردن نان موعظه کرد، مینویسد: «در بالاخانهای که جمع بودیم، چراغ بسیار بود[64]».
(14) شمعهایی که ما نزد تصاویر قدیسین روشن میکنیم به ما یادآوری میکنند که قدیسین روشناییِ نسلهای پس از خود هستند؛ ایشآنهمچون شمع ذوب میشوند تا نورشان بر مردم بتابد.
4- سوزاندن بخور
ما بخور یا بخورسوز استفاده میکنیم و آن را فقط جزء پرستشهای عهد عتیق نمیدانیم. آیا سوزاندن بخور فقط یک نماد بود یا کاربرد روحانی عمیقی دارد؟
(1) خداوند به موسی گفت: «و مذبحی برای سوزانیدن بخور بساز. آن را از چوب شطیم بساز[65]».
خداوند نکته مهمی به ما نشان میدهد: سوزاندن بخور یک قربانی محسوب میشد و روی مذبح (مذبح بخور) تقدیم میگردید.
(2) خداوند اهمیت زیادی به مذبح بخور میداد. او دستور داد که آنرا از همه جهات به طلای خالص بپوشانند و تاجی از طلا و دو حلقة زرین در زیر تاجش بسازند و پیش حجابی كه روبروی تابوت شهادت است(جایی که خدا با موسی ملاقت میکرد) بگذارند[66].
(3) حکم شده بود که بخور باید معطر و خوشبو باشد. خداوند میگوید: «هر بامداد هارون بخور معطر بر روی آن بسوزاند». و در عصر: «چون هارون چراغها را روشن میكند، آن را بسوزاند تا بخور دائمی به حضور خداوند در نسلهای شما باشد»[67].
عطریاتی که در ساختن بخور باید به کار میرفت در کتاب خروج (30:34) آمده است. نوشته شده که این بخور باید «نزد تو برای خداوند مقدس باشد» (آیه 37). بعلاوه: «[بخور] نزد شما قدس اقداس باشد. و موافق تركیب این بخور كه میسازی، دیگری برای خود مسازید» (آیات 36 و 37).
فراز «بخور معطر» در بسیاری از آیات کتابمقدس آمده است[68]. بنابراین بخور عطر معطری بود که نزد خدا به آسمان صعود میکرد.
(4) برخی به اشتباه گمان میکنند که بخور به منظور از بین بردن بوی بد قربانیان سوختنی استفاده میشد و چون امروزه از بهایم برای قربانی کردن استفاده نمیشود دیگری نیازی به بخور نیست.
این تفکر اشتباهی است زیرا سوزاندن بخور نوعی پرستش به حساب میآمد، و مذبحی متمایز از مذبح قربانی سوختنی داشت. رسومات خاص خود را داشت و نوعی دعا به حساب میآمد.
(5) خاطر نشان میکنیم که وقتی خداوند بر مردم وبا فرستاد، هارون به فرمان موسی بخورسوز را برداشته در آن بخور گذاشت و با آتش مذبح سوزاند تا برای مردم نزد خدا شفاعت کند. وقتی او به میان جماعت رفت و بخور سوزاند، وبا از میانشان رفت. خداوند شفاعت هارون را پذیرفت[69].
توجه کنید که هارون برای مردم قربانی نگذراند بلکه فقط بخور سوزاند. پس بخور برای از بین بردن بوی بد قربانی سوختنی استفاده نمیشد بلکه کفارهای برای گناهان مردم بود[70].
(6) به خاطر اهمیت بخور، تنها کاهنان اجازه سوزاندن آنرا داشتند. پس بخور در موقعیتی بالاتر از دعا قرار دارد زیرا هرکس شخصاً میتواند دعا کند.
وقتی قورح و داتان و ابیرام به سوزاندن بخور مبادرت کردند، زمین دهان باز کرد و آنان را با تمام اموالشان بلعید و زنده به گور شدند[71]. و این واقع شد نه به این دلیل که آنان قربانی گذرانده بودند بلکه چون بخور سوزاندند، حتی با اینکه از سبط لاوی بودند.
(7) از آنجا که سوزاندن بخور بسیار مهم بود، در بخورسوزهای طلایی گذرانده میشد، چنانکه در رساله عبرانیان نیز بدان اشاره شده است (9:4)، و چنانکه درباره بیست و چهار پیر که کاسههای زرین پر از بخور داشتند، نوشته شده است[72].
(8) در کتاب ملاکی نبی، نبوتی آمده که نشان میدهد سوزاندن بخور به عصر یهودیان منحصر نشده بلکه تداوم دارد. خداوند میگوید: «زیرا كه از مطلع آفتاب تا مغربش اسم من در میان امّتها عظیم خواهد بود؛ و بُخُور و هدیه طاهر در هر جا به اسم من گذرانیده خواهد شد، زیرا یهوه صبایوت میگوید كه اسم من در میان امّتها عظیم خواهد بود[73]». البته پرستش در میان غیریهودیان مرسوم نبود و بعد از عصر مسیحیت برپا شد. پس خداوند بخورسوزی را در پرستش مسیحیان قرار داد.
(9) دو نمونه در عهد جدید هست که نشاندهنده توجه الهی به بخور میباشد. هر دو آیه در کتاب مکاشفه یافت میشود.
(الف) درباره بیست و چهار پیر نوشته شده: «و چون کتاب را گرفت، آن چهار حیوان و بیست و چهار پیر به حضور بره افتادند و هر یکی از ایشان بربطی و کاسههای زرین پر ازبخور دارند که دعاهای مقدسین است[74]».
(ب) یوحنای رسول میگوید: «و فرشتهای دیگر آمده، نزد مذبح بایستاد با مجمری طلا و بخور بسیار بدو داده شد تا آن را به دعاهای جمیع مقدسین، بر مذبح طلا که پیش تخت است بدهد، و دود بخور، از دست فرشته با دعاهای مقدسین در حضور خدا بالا رفت[75]».
(10) در تفسیر عبارت «دود بخور با دعاهای مقدسین در حضور خدا بالا رفت» میگوییم که کل حیات کلیسا بخور است. در کتاب غزل غزلهای سلیمان، کلیسا به بخور تشبیه شده است. وحی الهی در این کتاب میگوید: «این كیست كه مثل ستونهای دود از بیابان برمیآید و به مرّ و بخور و به همه عطریات تاجران معطّر است؟[76]».
(11) یکی از زیباترین اتفاقات در تاریخ بخورسوزی در حیات قدیسین، مربوط به زکریای کاهن است.
در وقت بخور فرشته خداوند در طرف راست مذبح بخور ایستاده، بر زکریا ظاهر شد[77]. این واقعه، تقدس بخورسوزی و مذبح را نشان میدهد زیرا شایسته شراکت در مکاشفات الهی بودند.
از این واقعه آشکار است که سوزاندن بخور امری متمایز بود و به ذبح یا قربانی سوختنی ارتباطی نداشت.
(12) از آنجا که بخور در مسیحیت مهم است، مجوسیان، کندر (که یکی از مشتقات بخور است) به مسیح تقدیم کردند. کندر نمادی از کهانت مسیح بود و اینگونه مجوسیان اعلام کردند که مسیح کاهن است، همانگونه که طلا نمادی از پادشاهی او و مرّ نماد رنجهای وی بود.
(13) بخور مفاهیم بسیاری دارد که برای حواس و تغذیه روحانی مفید است. همه کسانی که در کلیسا شرکت میکنند از لحاظ روحانی و تفکر عمیق در سطوح بالایی قرار ندارند. برای مثال کودکان که درک چندانی از موعظهها یا قرائتهای کتابمقدس یا دعاها ندارند، با حسی که از بخور یا شمعها یا تصاویر به دست میآورند، روحاً تحت تأثیر قرار میگیرند. اینها برای کودکآنهمچون درس روحانی است که آنان را به جو روحانی میبرد. همین امر در مورد ناآگاهان یا مؤمنینی که سواد الهیاتی بالایی ندارند صادق است.
تأملات و مفاهیم روحانی بخور:
(14) اولین درسی که از بخور میآموزیم، این تعلیم مسیح است: «هر كه جان خود را بخاطر من هلاک كرد، آن را خواهد دریافت[78]». و این همانند دانههای بخور است که میسوزند و میسوزند تا زمانیکه به دود معطر تبدیل شوند. تو در بخورسوز به دنبال دانههای بخور میگردی اما پیدا نمیکنی زیرا خود را همچون قربانی سوختنی به خدا تقدیم کردهاند.
قربانیهای سوختنی تنها با ذبح کردن گذرانده نمیشوند بلکه بخور نیز نوعی از آن است و خدا در کتابمقدس حکم کرد که همچون ذبح، بخور نیز بر مذبخ گذرانده شود. بخور درس بزرگی به ما میدهد. چه زیباست وقتی کسی خویشتن را همچون قربانی سوختنی به خدا تقدیم میکند. هیچ قربانیای نمیتواند با قربانی خویشتن مقایسه شود. قطعاً این عالیترین نوع قربانی است. قربانی کردن خویشتن، همانند دانههای بخور روی آتش است. و از آنجا که خدا «آتش سوزنده» است[79]، قدیسین دانههای بخورند که در بخورسوز الهی گذارده شدهاند و با محبت الهی میسوزند.
(15) دومین درسی که از بخور میآموزیم صعود پیوسته آن است.
دود بخور نزول نمیکند، بلکه به آسمان صعود کرده، گسترش مییابد. و اگر بخواهی دود بخور را دنبال کنی، خواه ناخواه باید سرت را رو به آسمان بلند کنی. بنابراین سوزاندن بخور، مردم را به بالا جذب میکند، همچون پیکانی که پیوسته به شما آسمان را نشان میدهد.
(16) سومین درس، بوی خوش آن است. کتابمقدس حکم میکند که بخور باید خوشبو باشد. هرکه بوی بخور را استشمام کند به یاد میآورد که زندگی انسان نزد خدا باید همچون عطر خوشبو باشد. کتابمقدس میگوید: «زیرا خدا را عطر خوشبوی مسیح میباشیم… عطر معرفت خود را در هرجا بوسیله ما ظاهر می کند[80]».
(17) یکی از اساسیترین مفاهیم بخور این است که ابری را که خدا در آن ظاهر شد به یادمان میآورد. خداوند میگوید: «در ابر بر كرسی رحمت ظاهر خواهم شد[81]» و عبارت: «ابر بخور كرسی رحمت[82]» آمده است. درمورد هارون نوشته شده: «و مجمری پر از زغال آتش از روی مذبح كه به حضور خداوند است و دو مشت پر از بخور معطر كوبیده شده برداشته، به اندرون حجاب بیاورد. و بخور را بر آتش به حضور خداوند بنهد تا ابر بخور كرسی رحمت را كه بر تابوت شهادت است بپوشاند، مبادا بمیرد[83]».
در عهد عتیق هنگامیکه خدا قوم خود را هدایت میکرد، چه در تابوت عهد، چه در مکان مقدس و چه در صحرای سینا، در ابر و دود ظاهر میشد. او روزها در صحرای سینا، مردم را با ابر هدایت میکرد که نمایانگر خدا بود. هرگاه این ابر حرکت میکرد، مردم میفهمیدند که باید به فرمان خدا حرکت کنند و هرگاه ابر متوقف میشد، آنان نیز میایستادند[84]. به همین خاطر نوشته شده: «و ابر خداوند در روز بالای سر ایشان بود، وقتی كه از لشكرگاه روانه میشدند[85]».
(18) وقتی مسیح خداوند به مصر آمد بر ابرها آمد، چنانکه نوشته شده است[86]. ابر نمادی از مریم عذراست که بخور معطری بود که صعود میکرد. در بازگشت ثانویه نیز مسیح بر ابرها خواهد آمد[87]. بنابراین ابرها نشانگر حضور خداوند چه در عهد عتیق و چه در عهد جدید هستند.
(19) تبدیل شدن هیأت مسیح نیز مثالی دیگر از حضور خدا در ابرهاست. نوشته شده که وقتی مسیح خداوند در حال صحبت با شاگردانش بود، «ناگاه ابری پدیدار شده، بر ایشان سایه افکند و چون داخل ابر میشدند، ترسان گردیدند. آنگاه صدایی از ابر برآمد که “این است پسر حبیب من، او را بشنوید”[88]».
(20) خداوند با موسی در ابرها صحبت میکرد. کتابمقدس میگوید: «و چون موسی به فراز كوه برآمد، ابر كوه را فرو گرفت. جلال خداوند بر كوه سینا قرار گرفت، و شش روز ابر آن را پوشانید، و روز هفتمین، موسی را از میان ابر ندا در داد[89]». در زمانی که خداوند با مردم اسراییل سخن میگفت نیز به همین صورت عمل میکرد و ابرها بر تابوت عهد سایهگستر میشدند.
(21) همین موضوع را در مورد تقدیس هیکل سلیمان میبینیم. کتابمقدس میگوید: «و واقع شد كه چون كاهنان از قدس بیرون آمدند ابر، خانة خداوند را پر ساخت. و كاهنان به سبب ابر نتوانستند به جهت خدمت بایستند، زیرا كه جلال یهُوَه، خانة خداوند را پر كرده بود. آنگاه سلیمان گفت: خداوند گفته است كه در تاریكی غلیظ ساكن میشوم[90]».
(22) بخور همچون ابرها عمل میکند و حضور و جلال خدا را به ما یادآور میشود. نوشته شده: «ابرها و ظلمتِ غلیظ گرداگرد اوست[91]». بنابراین بخور برای کسی که بخواهد از آن سود بجوید، مفاهیم روحانی متعددی دارد. بخور در نوع خودش پرستش است و ارتباطی با قربانیهای عهد عتیق ندارد، پس ناگزیر به خاتمه دادن آن پس از پایان قربانیهای عهد عتیق نیستیم.
(23) و در آخر خاطر نشان میکنیم که هیچ آیهای در عهد جدید در مورد اختتام بخورسوزی نیست: «آنکه گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه میگوید[92]».
5- معبد و مذبح
در کلیساهای رسولی معبد یافت میشود و مذبح، زیرا قربانی مقدس را میپذیرند.
(1) در عهد عتیق اشارات متعددی به مذبح مقدس شده است. اما پروتستانها گمان میکنند که آن نماد قربانی مسیح روی صلیب بود و اکنون دیگر ارزشی ندارد. بنابراین ما برای اثبات ادعای خود مبنی بر لزوم استفاده از مذبح مقدس، مجبور به استفاده از عهد جدید میشویم.
(2) پولس رسول میگوید: «مذبحی داریم که خدمتگذاران آن خیمه، اجازت ندارند که از آن بخورند[93]». حضرت یوحنای زرین دهان در تفسیر این آیه میگوید: «حضرت پولس با این سخنان، از طریق نماد به اصل آن اشاره میکند … اکنون ما اجازه داریم در خون مقدس شریک شویم، که در گذشته فقط کاهن چنین اجازهای داشت».
(3) در کتاب اشعیاء نبی نبوتی در مورد مذبحی در سرزمین مصر وجود دارد. نبی میگوید: «در آن روز مذبحی برای خداوند در میان زمین مصر و ستونی نزد حدودش برای خداوند خواهد بود… و خداوند بر مصریان معروف خواهد شد و در آن روز مصریان خداوند راخواهند شناخت و با ذبایح و هدایا او را عبادت خواهند كرد و برای خداوند نذر كرده، آن را وفا خواهند نمود[94]».
مطمئناً مذبحی که در اینجا از آن صحبت میشود مربوط به عهد جدید، یعنی عصر مسیحیت است، زیرا یهودیان نمیتوانستند در بلاد غیر یهود قربانی کنند، و مصریان نیز اجازه چنین کاری را به ایشان ندادند. به همین علت بود که در عصر موسی و هارون، به فرعون گفته شد: «قوم مرا رها كن تا مرا عبادت نمایند» (خروج 8:20). با اینحال فرعون قوم را رهایی نداد تا برای خداوند قربانی گذرانند (آیه 29)، با اینکه پس از حمله مگسها، فرعون وعده داده، گفته بود: «من شما را رهایی خواهم داد تا برای یهوه، خدای خود، در صحرا قربانی گذرانید لیكن بسیار دور مروید و برای من دعا كنید» (آیه 28).از این آیات مشخص است که یهودیان در مصر قربانی نگذراندند.
پس مصریان چه موقع خداوند را شناختند؟ چه زمانی مذبح درست کرده و قربانی برای خداوند گذراندند؟ بیشک، بعد از عصر مسیحیت. این یک اثبات صریح برای وجود مذبح در مسیحیت برای قربانی مقدس است.
(4) خدا خواست که اسم «مذبح» را در فکر و دل مردم زنده نگاه دارد، و به همین منظور، حضرت یوحنا چندین بار در کتاب مکاشفه که در اواخر قرن اول نوشته شد، مینویسد: «و فرشتهای دیگر آمده، نزد مذبح بایستاد با مَجمَری طلا و بخور بسیار بدو داده شد تا آن را به دعاهای جمیع مقدسین، بر مذبح طلا که پیش تخت است بدهد[95]». همچنین میگوید: «در زیر مذبح دیدم نفوس آنانی را که برای کلام خدا و شهادتی که داشتند کشته شده بودند[96]».
(5) تا زمانی که «بدن و خون خداوند[97]» هست، مذبح نیز باید باشد. تا آنگاه که خون هست، الزاماً مذبح و البته معبد نیز باید باشد.
6- تصاوير و شمايل
پروتستانها به تصاویر و شمایلهای کلیسای ارتدکس یا مجسمههای کلیسای کاتولیک اعتقاد ندارند و اینها را مخالف با حکم دوم خداوند میدانند، یعنی: «صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است، و از آنچه پایین در زمین است، و از آنچه در آب زیر زمین است، برای خود مساز. نزد آنها سجده مكن، و آنها را عبادت منما[98]».
در قرن هشتم، سال 726 یعنی در زمان امپراطوری لئو سوم، جدالی علیه شمایلها برپا شد. این جدال تا چند قرن ادامه یافت تا اینکه آرامش بازگشت. در قرن پانزدهم و شانزدهم توسط پروتستانها احیا شد و تا به امروز در اعتقادات ایشان مانده است.
برخی از پروتستانها این امر را همچون بت پرستی تلقی میکنند. ایشان ارتدکسها و کاتولیکها را به خاطر تکریم شمایلها، بوسیدن آنها، روشن کردن شمع و زانو زدن نزدشان ملامت میکنند.
سعی میکنیم به تمام این نکات پاسخ گوییم و نشان دهیم که نگاه داشتن شمایلها در کلیسا چه فواید روحانی دارد.
(1) برای پاسخگویی به اعتراضات، باید به نکات زیر توجه کنیم:
(الف) مفهوم آیهای که پروتستانها از آن استفاده میکنند: چرا این آیه نوشته شده و هدف آن چیست؟ زیرا چنانکه پولس رسول میگوید: «حرف میکُشد[99]».
(ب) چه آیات دیگری وجود دارند که در کنار این آیه، معنای آن را کامل میکنند و به ما «روحِ» حکمِ خداوند را میفهمانند و نه «حرف» را؟ قبلاً از خطرات استفاده از یک آیه گفتیم.
(2) مقصود خدا از منع تصاویر و مجسمهها چه بود؟ هدف او در کلامش روشن است: «نزد آنها سجده مكن، و آنها را عبادت منما». پس اگر از آنها برای پرستش استفاده نشود، حکم شکسته نشده است.
شکی نیست که این یکی از ده فرمان خداوند است. این حکم در عصری داده شد که بت پرستی همه جا را فرا گرفته بود؛ دلواپسی زیادی در مورد ارتداد مؤمنین وجود داشت و بنابراین خداوند منع کرد که روی سنگ حکاکی کنند، چه برای ساختمانهای عادی و چه برای ساخت مذبح.
(3) مشاهده میکنید خدایی که به موسی حکم کرده بود که تمثیل یا مجسمه درست نکند، خود به او حکم کرد که مار مسی را بسازد: «مار آتشینی بساز و آن را بر نیزهای بردار، و هر گزیده شدهای كه بر آن نظر كند، خواهد زیست[100]». پس موسی چنین کرد و البته حکم دوم را نشکست.
بعلاوه خداوند ما یسوع مسیح به ما میآموزد که مار مسی نماد صلیب مقدس او بود: «و همچنان که موسی مار را در بیابان بلند نمود، همچنین پسر انسان نیز باید بلند کرده شود، تا هر که به او ایمان آرد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد[101]».
(4) وقتی خدا به موسی دستور داد تابوت عهد را بسازد، حکم کرد که در دو طرف آن کروبیان طلایی قرار دهد. او گفت: «و دو كروبی از طلا بساز، آنها را از چرخكاری از هر دو طرف تخت رحمت بساز. و یك كروبی در این سر و كروبی دیگر در آن سر بساز. كروبیان را از تخت رحمت بر هر دو طرفش بساز. و كروبیان بالهای خود را بر زِبَر آن پهن كنند، و تخت رحمت را به بالهای خود بپوشانند. و رویهای ایشان به سوی یكدیگر باشد، و رویهای كروبیان به طرف تخت رحمت باشد. و تخت رحمت را بر روی تابوت بگذار و شهادتی را كه به تو میدهم در تابوت بنه. و در آنجا با تو ملاقات خواهم كرد و از بالای تخت رحمت از میان دو كروبی كه بر تابوت شهادت میباشند، با تو سخن خواهم گفت، دربارة همة اموری كه بجهت بنیاسرائیل تو را امر خواهم فرمود[102]».
ساختن تمثیل این دو کروبی تضادی با حکم دوم نداشت، همان که حکم میکند که صورت تراشیده یا تمثیلی از هیچ چیز نسازند. زیرا هدف، پرستش فرشتگان از طریق این دو کروبی نبود. برعکس، تمثیل دو کروبی با حکم الهی تراشید شد، همانطور که مار مسی به حکم خداوند ساخته شد.
(5) به همین ترتیب، سلیمان هیکل را ساخت و درون آن را آراسته کرد: «و در محراب دو كروبی از چوب زیتون ساخت كه قد هر یك از آنها ده ذراع بود. و بال یك كروبی پنج ذراع و بال كروبی دیگر پنج ذراع بود و از سر یك بال تا به سر بال دیگر ده ذراع بود. و كروبی دوم ده ذراع بود كه هر دو كروبی را یك اندازه و یك شكل بود. بلندی كروبی اول ده ذراع بود و همچنین كروبی دیگر. و كروبیان را در اندرون خانه گذاشت و بالهای كروبیان پهنشد به طوری كه بال یك كروبی به دیوار میرسید و بال كروبی دیگر به دیوار دیگر میرسید و در میان خانه بالهای آنها با یكدیگر برمیخورد. و كروبیان را به طلا پوشانید[103]».
(6) تنها کروبیان ساخته نشدند بلکه چنانکه کتابمقدس میگوید: «بر تمامی دیوارهای خانه، به هر طرف نقشهای تراشیده شدة كروبیان و درختان خرما و بستههـای گُـل در انـدرون و بیـرون كَند[104]». او دو در برای ورود درست کرد و: «بر آنها نقشهـای كروبیـان و درختـان خرمـا و بستههـای گل كنـد و به طلا پوشانید. و كروبیان و درختان خرما را به طلا پوشانیـد[105]». پس خانه خداوند با تصاویر و نقاشیها و تمثیلها آراسته شده بود و مردم همچنان خدا را میپرستیدند. آنان بدین شکل حکم دوم را نمیشکستند.
(7) به همین سان، وقتی کاهنان و مردم و پادشاهان تابوت عهد را حرمت مینهادند، بت نمیپرستیدند. کتابمقدس به ما میگوید که بعد از آنکه اسراییلیان «عای» را فتح کردند، یوشع بن نون که جانشین موسی بود، به همراه مشایخ اسرائیل، پیش تابوت خداوند رو به زمین افتادند و تا شب نزد آن دعا کردند[106]. خداوند به یوشع نگفت: «تو فرمان دوم را شکستهای». بلکه برعکس، با او سخن گفت و معجزه کرده، دست عَخان بن کَرْمی را رو کرد و عای را به دست یوشع سپرد و او را سرافراز کرد.
یوشع با زانو زدن نزد تابوت عهد به خداوند گناه نورزید زیرا تابوت را پرستش نمیکرد بلکه خدایی را که از میان کروبیان با او سخن گفت. به همین گونه، آنگاه که داود نبی بازگشت تابوت را جشن گرفت و نزد آن رقصید، گناه نکرد[107].
(8) ما نیز مشابه اینها، میگوییم که تصاویر و شمایلها را پرستش نمیکنیم، بلکه آنها را تکریم کرده و بدین صورت کسی را که مالک ایشان است حرمت مینهیم، چنانکه خداوند میگوید: «هر که مرا خدمت کند پدر او را حرمت خواهد داشت[108]». اگر پدر قدیسین خود را تکریم میکند، آیا ما نیز نباید ایشان را حرمت نهیم؟
(9) همین را میتوان در مورد صلیب گفت، همان که پولس رسول به غلاطیان میگوید: «ای غلاطیان نادان … در برابر چشمان خود شما یسوع مسیح به روشنی چون کسی که بر صلیب شد، ترسیم گردید[109]».
(10) خدا را شکر که امروزه برادران پروتستان، بر کلیساهای خود صلیب میگذارند و تصور نمیکنند که این کار بت پرستی است.
(11) خدا را شکر که در کلاسهای یکشنبه، تصاویر را به عنوان هدیه توزیع میکنند؛ تصاویری همچون تصویر مسیح خداوند، فرشتگان، انبیاء، کشتی نوح همراه با حیوانات، شبان نیکو و گوسفندان، داود در حال چراندن گوسفندان، ایلیا و کلاغهایی که برایش خوراک میآوردند، ایلعازر فقیر و سگهایی که زخمهایش را لیس میزدند، بلعام، و شیطان در حال وسوسه کردن مسیح خداوند. به هنگام توزیع این تصاویر، آنان دلواپس شکستن فرمان دوم نیستند.
(12) ما نمیتوانیم از تأثیر استفاده از تصاویر در تدریس حقایق و داستانهای تاریخی کتابمقدس و زندگی قهرمانان ایمان چشمپوشی کنیم. یک تصویر میتواند تأثیر بیشتری بر جان و روح داشته باشد تا شنیدن یک موعظه.
شمایلها، مؤمنین را با فرشتگان آسمان و عادلانی که در بهشتند پیوند میدهد. آنان به ما انگیزه بیشتری میدهند تا این گفته پولس رسول را به جای آوریم که: «مرشدان خود را که کلام خدا را به شما بیان کردند بخاطر دارید و انجام سیرت ایشان را ملاحظه کرده، به ایمان ایشان اقتدا نمایید[110]».
(13) ما با تکریم تصاویر، در حقیقت صاحبان آنان را تکریم مینهیم. وقتی انجیل را میبوسیم، علاقه خود را به کلام خدا و خود خدا نشان میدهیم که احکام خود را برای هدایت ما داد. وقتی نزد صلیب سجده میکنیم، در حقیقت «مصلوب» را سجده میکنیم، چنانکه یکی از پدران میگوید: «به او که بر آن مصلوب شد». فرمان «نزد آنها سجده مكن، و آنها را عبادت منما» ارتباطی با آنچه ما میکنیم ندارد.
(14) معلوم است که تکریم شمایلها حتی به زمان رسولان باز میگردد. گفته میشود لوقای انجیلنویس هنرمند بود و بیش از یک تصویر از مریم عذرا ترسیم کرد.
همچنین سنت به ما میگوید که صورت مسیح خداوند روی دستمال به تصویر کشیده شده است.
اگر تاریخ شمایلها را مطالعه کنید، خواهید فهمید قویترین ایمان در میان مؤمنین مربوط به اعصاری بود که شمایلها را تکریم میکردند. تکریم تصاویر نه تنها ایمان آنان را متزلزل نکرد، بلکه برعکس، قویتر نیز کرد.
(15) چرا هنرمندان را از شراکت در زندگی روحانی مردم محروم سازیم؟ تصاویر، عواطف روحانی میبخشند و بر روح و جان تأثیر میگذارند و داستان زندگی قدیسین را به مردم منتقل میکنند.
[1] ملاکی 4:2
[2] حزقیال 44:1،2
[3] اشعیا 24:15
[4] حزقیال 43:2
[5] ر.ک. اعمال 1:11
[6] زکریا 14:4
[7] ر.ک. حزقیال 47:1-9
[8] دوم پادشاهان 13:17
[9] اشعیا 24:15
[10] قبل و بعد از دعا ، ورود و خروج از کلیسا ، هر نوع مراسم کلیسایی با صلیب کشیدن و دعای ربانی شروع می شود. کشیشان موقع موعظه میبایست صلیب در دست داشته باشند تا بدانند محور همه موعظه ها صلیب است . برای دعا و برکت دادن بجای گذاشتن دست ، صلیب استفاده می شود. صلیبی که در کلیسا استفاده می شود بوسیله روغن خاص و شراب تدهین می شود.
[11] متی 10:38
[12] متی 16:24 ؛ مرقس 8:34
[13] مرقس 10:21
[14] لوقا 14:27
[15] متی 28:5،6
[16] اعمال 2:36
[17] اول قرنتیان 1:23
[18] اول قرنتیان 2:2
[19] غلاطیان 6:14
[20] اشعیا 53:6
[21] یوحنا 1:29
[22] اول یوحنا 2:2
[23] از پدران کلیسا نقل شده که می گویند : “هر موقع فرزندتان راه رفتن یاد گرفت راه کلیسا را به او یاد دهید ، هر موقع صحبت کردن یاد گرفت دعای ربانی (ای پدر ما) را به او یاد دهید و هر موقع توانست دستانش را هدفمند حرکت دهد صلیب کشیدن بر بدنش را بر او یاد دهید.”
[24] اول قرنتیان 11:26
[25] افسسیان 2:5
[26] یوحنا 3:16
[27] رومیان 5:8و10
[28] یوحنا 15:13
[29] غلاطیان 6:14
[30] اول قرنتیان 1:18
[31] یوحنا 3:14
[32] خون بره بر روی درهای اسرائیلیان شبیه صلیب بود (دو تا در بالا و پایین و دو تا در طرفین )، کشتی نوح سمبل صلیب می باشد ، چوبی که موسی بوسیله آن ابها را شیرین کرد سمبل صلیب است ، در حکمت سلیمان می خوانیم متبارک باد آن چوبی که بوسیله آن نجات شد.
[33] رومیان 5:10
[34] اول قرنتیان 11:26
[35] غلاطیان 2:20
[36] فیلیپیان 3:10
[37] لاویان 1:9،13،17
[38] اشعیا 53:10
[39] فیلیپیان 2:8
[40] عبرانیان 12:2
[41] هفته قبل از عید رستاخیز که یادآورنده هفته آخر زندگی مسیح پیش از مصلوب شدن است
[42] عبرانیان 11:26
[43] متی 24:30
[44] مزمور 2 بر پاهای فرزند بیفتید و آن را ببوسید نشانه بوسیدن صلیب می باشد.
[45] مکاشفه 1:20
[46] پیدایش 28:17
[47] پیدایش 28:12
[48] دوم قرنتیان 11:14
[49] متی 5:16
[50] متی 13:43
[51] یوحنا 5:35
[52] اول یوحنا 1:5
[53] یوحنا 8:12
[54] خروج 27:20،21
[55] پیدایش 1:3،4
[56] اول سموئیل 16:13
[57] اول یوحنا 2:20و27
[58] ر.ک. خروج 25:31 ؛ 37:17 ؛ دوم تواریخ 4:20
[59] دوم تواریخ 29:6-8
[60] لوقا 12:35
[61] متی 25:1-12
[62] مزامیر 119
[63] مزامیر 19
[64] اعمال 20:8
[65] خروج 30:1
[66] خروج 30:3-6
[67] خروج 30:7و8
[68] ر.ک. خروج 25:6 ؛ 37:29 ؛ لاویان 16:12
[69] ر.ک. اعداد 16:44-48
[70] ر.ک. اعداد 16:46،47
[71] ر.ک. اعداد 16:31،32
[72] ر.ک. مکاشفه 5:8
[73] ملاکی 1:11
[74] مکاشفه 5:8
[75] مکاشفه 8:3،4
[76] غزل غزلها 3:6
[77] لوقا 1:8-11
[78] متی 10:39
[79] تثنیه 4:24
[80] دوم قرنتیان 2:15و14
[81] لاویان 16:2
[82] لاویان 16:13
[83] لاویان 16:12،13
[84] ر.ک. اعداد 9:17
[85] اعداد 10:34
[86] ر.ک. اشعیا 19:1
[87] ر.ک. متی 24:30
[88] لوقا 9:34،35
[89] خروج 24:15،16
[90] اول پادشاهان 8:10-12
[91] مزامیر 97:2
[92] مکاشفه 2:7
[93] عبرانیان 13:10
[94] اشعیا 19:19و21
[95] مکاشفه 8:3
[96] مکاشفه 6:9
[97] اول قرنتیان 11:27
[98] خروج 20:4،5 ؛ تثنیه 5:8،9
[99] دوم قرنتیان 3:6
[100] اعداد 21:8
[101] یوحنا 3:14،15
[102] خروج 25:18-22
[103] اول پادشاهان 6:23-28
[104] اول پادشاهان 6:29
[105] اول پادشاهان 6:32،35
[106] ر.ک. یوشع 7:6
[107] دوم سموئیل 6:12-15
[108] یوحنا 12:26
[109] غلاطیان 3:1
[110] عبرانیان 13: