تکریم مریم
کافیست به سخنان مریم عذرا (باکره) که در کتابمقدس ثبت شده است رجوع نماییم: «زین پس، همه نسلها خجستهام خواهند خواند[1]». فراز: «همه نسلها» به این معناست که تکریم مریم عذرا یک اصل جهانی است که از میلاد مسیح آغاز شده و تا انقضای عالم ادامه خواهد یافت.
برخی از تکریمهای مریم عذرا در کتابمقدس ثبت شده است. برای مثل الیزابت، که تقریباً همسن مادر مریم مقدس بود، به او گفت: «من که باشم که مادر خداوندم نزد من آید؟ چون صدای سلام تو به گوشم رسید، طفل از شادی در رحم من به جست و خیز آمد[2]».
چه عجیب است عظمت مریم عذرا؛ که چون الیزابت سلام او را شنید، «به روحالقدس پر شد[3]». صرفاً شنیدن صدای مریم عذرا باعث شد که الیزابت به روحالقدس پر شود.
بانوی عذرا نه فقط از انسان، بلکه از فرشتگان نیز تکریم یافت؛ چنانچه جبرئیل فرشته به او گفت: «سلام بر تو ای نعمت رسیده، خداوند با توست و تو در میان زنان مبارک هستی[4]». فراز «تو در میان زنان مبارک هستی» عیناً توسط الیزابت تکرار شدهاست (آیه 42). جبرئیل، فرشته اعظم، به هنگام سلام دادن به مریم از اکرام و تجلیل بیشتری در سخنانش استفاده کرد تا آن زمان که به زکریای کاهن سلام میداد (آیه 13).
در کتابمقدس، نبوتهای بسیاری در مورد مریم عذرا شده است. یکی از آن نبوتها در مزامیر دیده میشود: «ملكه به دست راستت در طلای اوفیر ایستاده است[5]». وحی الهی همچنین در مورد او میگوید: «دختر پادشاه تماماً در اندرون مجید است و رختهای او با طلا مُرَصَّع است[6]». بنابراین مریم عذرا، ملکه و دختر پادشاه است. به همین دلیل است که کلیسای قبطی در تمامی شمایلهای مربوط به مریم عذرا، او را همچون ملکه تاجدار به تصویر میکشد و وی را در سمت راست مسیح خداوند (که او را جلال باد) قرار میدهد.
کلیسا در سرودهای مذهبی خود مریم عذرا را ستایش کرده میسراید: «دختران بسیار اعمال صالحه نمودند، اما تو بر جمیع ایشان برتری داری[7]».
مریم مقدس آرزوی تمامی نسلها بود. او همان است که فرزندش توانست «سر او را بکوبد» و نخستین وعده نجات خدا را به کمال رساند[8].
مادامیکه مسیح مولود مقدس است[9]، مریم عذرا نیز «مادر مولود مقدس» است.
از آنجاکه مسیح منجی است، چنانکه به چوپانان گفته شد: «امروز برای شما در شهر داود، نجات دهندهای که مسیح خداوند باشد متولد شد[10]»، و از آنجا که نام او یسوع یعنی «نجاتدهنده» است، چراکه «امت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید[11]»، بنابراین مریم عذرا نیز «مادر منجی» است.
مادامیکه مسیح خداست[12]، مریم عذرا نیز «مادر خدا» است.
از آن رو که مسیح خداوند است، مریم عذرا نیز «مادر خداوند» است، بنابر سخن الیزابت به او: «مادر خداوند من[13]».
اگر مریم عذرا مادر مسیح است، بیتردید مادر روحانی تمام مسیحیان نیز هست. مسیح در مورد او به یوحنای رسول میگوید: «اینک مادر تو[14]». اگر مریم عذرا مادر یوحنای رسول است و یوحنای رسول ما را «فرزندانم[15]» خطاب میکند، پس بانوی عذرا مادر همه مسیحیان است. در نتیجه عنوان «خواهر ما» پذیرفته نیست چراکه منطقی و منصفانه نیست که مادر مسیح را خواهر فرزندان مسیح، که به وی ایمان دارند، بدانیم!
پس هرکس که مریم عذرا را تکریم بنهد، خود مسیح را تکریم مینهد. اگر احترام گذاردن به مادر، نخستین حکم با وعده است[16]، پس مگرنه اینکه ما نیز باید به مادر مسیح و مادر رسولان حرمت نهیم؟ مریم عذرا همان است که فرشته بدو گفت: «روحالقدس بر تو خواهد آمد و قوت حضرت اعلی
بر تو سایه خواهد افکند، از آنجهت آن مولود مقدس، پسر خدا
خوانده خواهد شد[17]». همچنین او کسیست که الیزابت ستایشاش کرده گفت: «و خوشابحال او که ایمان آورد، زیرا که آنچه از جانب خداوند به وی گفته شد، به انجام خواهد رسید[18]».
عبارت: «تو در میان زنان مبارک هستی» که توسط جبرئیل فرشته و قدیسه الیزابت گفته شد، بدین معناست که چنانچه مریم عذرا با تمامی زنان جهان مقایسه گردد او در میان آنان مبارک خواهد بود زیرا هیچیک از زنان جهان جلالی را که او توسط «کلمه الهی» دریافت کرده بود، نیافتهاند. بیشک خدا بانوی عذرا را از میان تمامی آن زنان انتخاب نمود زیرا هیچ زن دیگری خصوصیات او را نداشت.
تمام اینها نشان میدهد که مریم مقدس از چه جایگاه عالی و بزرگی برخوردار است.
القاب او
از آنرو که خدا به هنگام تجسم در مریم عذرا سکنی گزید، کلیسا او را با اسامی «خیمه اجتماع» و …. مینامد.
کلیسا همچنین او را «شهر خدا» یا «صهیون» میخواند، چنانکه در مزامیر آمده است: «و دربارة صهیون گفته خواهد شد كه این و آن در آن متولد شدهاند. و خود حضرت اعلی آن را استوارخواهد نمود» و «سخنهای مجید دربارة تو گفته میشود، ای شهر خدا[19]».
از آنرو که مسیح خداوند خود را به نان منّ تشبیه کرده و میگوید که نانی است که از آسمان نازل شده[20]، کلیسا نیز مریم عذرا را «ظرف منّ» مینامد.
با توجه به بکارت مریم مقدس، کلیسا وی را «عصای شکفتهشده هارون[21]» مینامد.
همچنین کلیسا او را به «تابوت عهد» تشبیه میکند[22]، زیرا اولاً درون و بیرون تابوت با طلا مزین شدهبود که نمادی از پاکدامنی و مرتبه عالی مریم عذراست، ثانیاً تابوت از چوب شطیم، که فاسد نمیشد، ساخته شدهبود و نمادی از تقدس وی بود.
و نیز به این خاطر مریم عذرا را به تابوت تشبیه میکند زیرا نان منّ که در تابوت گذاشته شده بود نمادی از آن نان حیات که از آسمان نازل شد، یعنی مسیح، بود و همچنین در تابوت دو لوح شریعت که نماد کلمه خدا یعنی مسیح[23] بود قرار داشت.
مریم عذرا به نردبانی که یعقوب در رویا دید شباهت داده میشود؛ همانکه بر زمین برپا شده و سرش به آسمان میرسید[24]. زیرا هنگامیکه مریم عذرا، مسیح را به دنیا آورد، آسمان و زمین در او به هم پیوستند. او زمینی بود که آسمان در وی ساکن شد، یا به اصطلاح درستتر، او آسمان را بر زمین حمل میکرد.
«بوتۀ مشتعلی که سوخته نمیشد» و موسی آن را دید[25] نمادی از مریم عذراست، زیرا روحالقدس با آتش الهی خود بر او آمد با اینحال وی نسوخت.
از آنجا که اتحادِ الوهیت و انسانیتِ مسیح به اتحادِ زغال و آتش تشبیه میشود، مریم عذرا نیز که این اتحاد را درون خود حمل نمود، به «بخورسوز» تشبیه میشود. او «بخورسوز هارون» یا «بخورسوز زرین» نامیده میشود که دلالت بر مقام والای وی دارد.
کلیسا همچنین به او عنوان «کبوتر خدا» را داده است، چراکه:
1- در فروتنی همچون کبوتر است
2- روحالقدس، که به صورت کبوتر ظاهر شده[26]، بر او آمد.
3- حامل پیام نجات انسان بود، همانند آن کبوتر که مژده بازگشت حیات زمین را پس از طوفان رساند[27].
همچنین مریم عذرا به «کلیسا» شباهت داده میشود و بسیاری از نبوتها توأماً برای مریم عذرا و کلیسا بکار میرود.
نمادها و تشبیههای مریم عذرا در مراسم کلیسا و در کتب مقدس فراوانند. او تکریم میشود زیرا:
1- روحالقدس بر او آمد
2- مادر خداست
3- بکارت او ابدی است
4- مقدس است
5- کتابمقدس بر او شهادت میدهد
6- خداوند خود او را تکریم کرد، و
7- توسط او معجزات متعدد انجام شد و رویاهای بسیاری دیده شد.
این تکریم در مراسم کلیسا، سرودهای مذهبی و ترانهها، در دعاهای شفاعتی کلیسا، در اعیاد و در روزهای که به وی اختصاص دادهشده انجام میشود.
اعیاد مربوط به او[28]
1- ولادت او ، اول پاخون[29]
2- مژده ولادت او، هفتم ماسوری[30]
3- تقدیم او به هیکل، سوم کواق[31]
4- بر شدن او به آسمان، 16 ماسوری
مریم عذرا دروازه حیات است
در کتابمقدس، مریم عذرا، «دروازه» نامیده شده است. در کتاب حزقیال نوشته شده است که او آن دروازه است که به سمت مشرق متوجه است، و یهوه خدا به آن داخل شده و از همان راه خارج می شود[32].
همانگونه که خداوند، حیات است؛ بانوی عذرا نیز دروازه حیات است.
خداوند اظهار میدارد که حیات است، آنگاه که میگوید: «رستاخیز و حیات من هستم[33]». از آنجا که بانو، دروازهایست که مسیح از آنجا آمد، بنابراین او دروازه حیات است.
شگفت آور نیست که بانوی عذرا را «دروازه» بنامیم زیرا کلیسا مدتها پیش از آن «دروازه» خوانده شده بود. پدر ما یعقوب درباره آن مکان مقدس که کلیسا بود و آن را بیتایل یعنی خانه خدا نامید گفت: «این چه مکان ترسناکی است! این نیست جز خانه خدا و این است دروازه آسمان![34]».
آیا درست است که به مریم عذرا دعا کنیم؟
ما به مریم عذرا دعا نمی کنیم، بلکه هنگامی که دعا می کنیم او را خطاب کرده، از وی درخواست میکنیم که برایمان شفاعت کند. نه تنها بانو را خطاب می کنیم بلکه فرشتگان، طبیعت، امتها، خودمان و حتی دیوها را مورد خطاب قرار می دهیم. . . چرا نباید مادر عذرایمان را بطور خاص مورد خطاب قرار دهیم؟
(1) ما در دعایمان فرشتگان را خطاب میکنیم: «خداوند را متبارک بخوانید ای فرشتگان او ، که در قوت زورآورید و کلام او را به جا میآورید و آواز کلام او را گوش میگیرید! ای جمیع لشکرهای او خداوند را متبارک بخوانید! و ای خادمان او که اراده او را بجا میآورید[35]» و «هللویاه! خداوند را از آسمان تسبیح بخوانید! در اعلی علیین او را تسبیح بخوانید! ای همه فرشتگانش او را تسبیح بخوانید. ای همه لشکرهای او، او را تسبیح بخوانید[36]».
(2) ما در دعاهای خود، طبیعت را خطاب کرده میگوییم: «ای آفتاب و ماه او را تسبیح بخوانید. ای همه ستارگان نور او را تسبیح بخوانید. ای فلکالافلاک او را تسبیح بخوانید و ای آبهایی که فوق آسمانهایید. نام خداوند را تسبیح بخوانید زیرا که او امر فرمود پس آفریده شدند. و آنها را پایدار نمود تا ابدالآباد و قانونی قرار داد که از آن در نگذرند. خداوند را از زمین تسبیح بخوانید ای نهنگان و جمیع لجهها. ای آتش و تگرگ و برف و مه و باد تند که فرمان او را به جا میآورید. ای کوهها و تمام تلها و درختان میوهدار و همه سروهای آزاد[37]».
(3) ما در دعاهای خود شهر مقدس خدا را خطاب کرده میگوییم: «ای اورشلیم خداوند را تسبیح بخوان. ای صهیون خدای خود را حمد بگو. زیرا که پشت بندهای دروازه هایت را مستحکم کرده و فرزندانت را در اندرونت مبارک فرموده است[38]». در مزمور دیگر می گوییم: «سخنهای مجید درباره تو گفته میشود ای شهر خدا! سلاه[39]».
(4) ما امتها را در دعاهایمان خطاب کرده میگوییم: «ای جمیع امتها دستک زنید. نزد خدا به آواز شادی بانگ برآورید[40]». «بیایید کارهای خداوند را نظاره کنید که چه خرابیها در جهان پیدا نمود[41]». «بر روسا توکل مکنید و نه بر ابن آدم که نزد او عنایتی نیست[42]» و «ای همه کارهای خداوند او را متبارک بخوانید! در همه مکانهای سلطنت او. ای جان من خداوند را متبارک بخوان![43]». در مزموری دیگر میخوانیم: «هللویاه! ای بندگان خداوند، تسبیح بخوانید[44]». و همچنین میگوییم: «ای فرزندان خدا، خداوند را توصیف کنید. جلال و قوت را برای خداوند توصیف نمایید. خداوند را به جلال اسم او تمجید نمایید[45]».
(5) همچنین دعاگو خودش را خطاب کرده میگوید: «ای جان من خداوند را متبارک بخوان! و هرچه در درون من است نام قدوس او را متبارک خواند. ای جان من خداوند را متبارک بخوان! و جمیع احسانهای او را فراموش مکن! که تمام گناهانت را میآمرزد و همه مرضهای تو را شفا میبخشد. که حیات تو را از هاویه فدیه میدهد و تاج رحمت و رأفت را بر سر تو مینهد. که جان تو را به چیزهای نیکو سیر میکند تا جوانی تو مثل عقاب تازه شود[46]». در مزموری دیگر میگوید: «ای جانم چرا منحنی شدهای و چرا در من پریشان گشتهای؟ بر خدا امید دار زیرا که او را برای نجات روی او باز حمد خواهم گفت[47]» . . .
(6) بعلاوه ما در دعاهایمان ارواح شریر و تمام فوجهای آن را مورد خطاب قرار داده میگوییم: «ای همه بدکاران از من دور شوید زیرا خداوند آواز گریه مرا شنیده است! خداوند استغاثه مرا شنیده است. خداوند دعای مرا اجابت خواهد نمود. همه دشمنانم به شدت خجل و پریشان خواهند شد. رو بر گردانیده، ناگهان خجل خواهد گردید[48]».
آیا ما به همه اینها دعا میکنیم؟ آیا ما به فرشتگان دعا میکنیم؟ آیا ما به طبیعت، امتها و شریران دعا میکنیم؟ حاشا! ما در دعاهای خود آنها را خطاب میکنیم. این قابل قبول است. این یک تعلیم کتابمقدسی و الهام گرفته از مزامیر میباشد که پولس رسول درباره آن میگوید: «با مزامیر، سرودها و نغمههایی که از روح است با یکدیگر گفتگو کنید، و از صمیم دل بسرایید و ترنم نمایید[49]». و «با مزامیر، سرودها و نغمههایی که از روح است، با کمال حکمت یکدیگر را پند و تعلیم دهید[50]».
از آنجا که ما فرشتگان، طبیعت، امتها، خودمان و فوجهای شریر را بر اساس تعالیم الهی در دعاهای خود خطاب میکنیم، بنابراین اشتباه نیست که مادر عذرایمان را در هنگام دعا خطاب کنیم.
بکارت ابدی مریم عذرا
بکارت ابدی مریم عذرا، موضوعی قدیمی است که بین پدران کلیسای قرون دوم، سوم، چهارم و پنجم مورد بحث قرار گرفت. مباحثهای را که در سال 383 توسط جروم قدیس نوشته شده بود ترجمه کردیم. در این مباحثه او از بکارت ابدی مریم عذرا در برابر تعالیم غلط شخصی به نام هلویدیوس[51] دفاع کرد. پروتستانها عقاید خود در رابطه با این موضوع را از هلوبدیوس برگرفتهاند.
خلاصه نظراتی که علیه بکارت ابدی مریم عذرا بیان میشود
(1) فراز «نخستزادۀ خود[52]». مخالفین چنین میاندیشند که کلمه «نخستزاده[53]» به معنی نخستین در میان خواهران و برادرانش است.
(2) فراز «زن خویش» که به یوسف گفته شد[54]، و در کل کلمه «زن» که به مریم عذرا اطلاق میشود[55].
(3) جملاتی نظیر: «و تا پسر نخستین خود را نزاییـد، او را نشنـاخت[56]» و «قبل از آنكه با هم آیند، او را از روحالقدس حامله یافتند[57]».
(4) آیاتی که در آن به «برادران او» اشاره شده است مانند متی 12: 46؛ 13: 54-56؛ اعمال 1: 14؛ غلاطیان 1: 18،19.
ما با هدایت خدا، به تمام این اعتراضات پاسخ میگوییم.
فراز « نخستزادۀ خود »
کتابمقدس به وضوح معنای کلمه نخستزاده را بیان میدارد. پیش از استقرار کهانت هارونی، وحی الهی فرمود: «هر نخستزادهای را كه رحم را بگشاید، در میان بنیاسرائیل، خواه از انسان خواه از بهایم، تقدیس نما؛ او از آن من است[58]».
هر نخستزادهای که رحم میگشود، تقدیس و وقف خدا میشد، سوای اینکه بعداً فرزند دیگری زاده شود یا نه. والدین تا زمان تولد پسر بعدی صبر نمیکردند و صاحبان بهایم نیز تا زمان زایش بعدی منتظر نمیماندند!
بلکه در زمان تولد نخستزاده تقدیساش میکردند زیرا او نخستینی بود که رحم را میگشود. پس امکانش زیاد بود که نخستزاده، یگانه پسر نیز باشد.
مسیح خداوند نیز، نخستزاده و یگانه پسر بود. قدیس جروم به حق گفت که: «هر پسر یگانهای یک نخستزاده است اما هر نخستزادهای یگانه پسر نیست». عبارت «نخستزاده» بدین معنا نیست که پسری پس از او به دنیا خواهد آمد بلکه به این معناست که هیچ پسری قبل از او به دنیا نیامده است.
به همین دلیل بود که حیوانات یک ماهه ناپاک میتوانستند فدیه دادهشوند[59] و نخستزادگان حیوانات پاک باید به عنوان قربانی به خدا تقدیم میشدند، بدون اینکه برای تولد فرزند بعدی منتظر بمانند. آن نخستزاده است، چه فرزندی پس از آن متولد شود یا نه.
به همین سان، مسیح خداوند نخستزاده مریم عذرا است. به همین خاطر وقتی مریم عذرا و یوسف او را پس از چهل روز تقدیم نمودند، کتابمقدس میگوید: «و چون ایام تطهیر ایشان برحسب شریعت موسی رسید، او را به اورشلیم بردند تا به خداوند بگذرانند. چنانکه در شریعت خداوند مکتوب است که هر ذکوری که رحم را گشاید، مقدس خداوند خوانده شود. و تا قربانی گذرانند، چنانکه در شریعت خداوند مقرر است، یعنی جفت فاختهای یا دو جوجه کبوتر[60]».
واضح است که شریعتِ مربوط به نخستزاده، چهل روز پس از تولد، بر مسیح خداوند نیز اعمال شده است و طبیعتاً هیچ ارتباطی میان نخستزادگی و تولد پسران دیگر پس از او وجود ندارد.
در اینجا قدیس جروم میپرسد: «آن هنگام که خدا تمام نخستزادگان مصر را زد[61]، آیا فقط کسانی را زد که برادران دیگری داشتند و یا اینکه تمام مردانی را که نخستین بار رحم را گشوده بودند؟»
فراز «زن خویش»
عبارت «زن» به دوشیزهای که نامزد کرده بود، بلافاصله پس از نامزدی، اطلاق میشد. در تفسیر این جملۀ فرشته به یوسف، که گفت: «ای یوسف پسر داود، از گرفتن زن خویش مریم مترس، زیرا كه آنچه در وی قرار گرفته است، از روحالقدس است[62]»، یوحنای زرین دهان میگوید: «در اینجا، فرشته نامزد یوسف را «زن» خطاب میکند همچنانکه کتابمقدس همیشه زوج نامزد شده را، قبل از ازدواجشان، «مرد و زن» خطاب میکند». وی همچنین میگوید: «منظور از عبارت “گرفتن زن خویش” چیست؟ به این معناست که “از او در خانه خود مراقبت کن چراکه او توسط خدا به تو سپرده شده است، نه توسط والدینش. زیرا به تو سپرده شده تا از وی مراقبت نمایی، نه برای اینکه ازدواج را به کمال رسانی، بلکه به این جهت که محافظ او باشی.” به همین صورت نیز، مسیح خداوند مریم عذرا را به شاگردش یوحنا سپرد» (تفسیر انجیل متی گفتار 4 قسمت 11).
جروم قدیس اظهار میدارد که عنوان «زن» همچنین به دوشیزههای نامزد شده اطلاق میشد. متون کتابمقدسی که بر این ادعا دلالت دارند عبارتند از: «اگر دختر باكرهای به مردی نامزد شود و دیگری او را در شهر یافته، با او همبستر شود، پس هر دو ایشان را نزد دروازه شهر بیرون آورده، ایشان را با سنگها سنگسار كنند تا بمیرند؛ اما دختر را چونكه در شهر بود و فریاد نكرد، و مرد را چونكه زن همسایة خود را ذلیل ساخت[63]» و «و كیست كه دختری نامزد كرده، به نكاح در نیاورده است؟[64]».
بنابراین کتابمقدس دوشیزه نامزد شده را «زن» خطاب میکند تا بر زنانگی او دلالت کند نه بر ازدواج
در حقیقت، حوا اولین کسی بود که «زن» خوانده شد زیرا از انسان گرفته شد[65]، به همین خاطر «حوا» نامیده شد زیرا که مادر جمیع زندگان است[66].
پس واژه «زن» بر خلقت زنانه و واژه «حوا» بر مادر بودن او اشاره دارد.
نوشتههای حضرت لوقای انجیلنویس این حقیقت را ثابت میکند که عبارت «زن» در مورد مریم عذرا، بر نامزدی او اشاره دارد نه بر ازدواج؛ آنگاه که مینویسد: «و یوسف نیز از جلیل …. رفت تا نام او با مریم که نامزد او بود و نزدیک به زاییدن بود، ثبت گردد[67]». بنابراین فراز «زن خویش» یعنی «نامزد خویش».
پس مریم عذرا «زن» خوانده شد اما نه به این خاطر که بکارت خود را از دست داد، حاشا. زیرا کتابمقدس شهادت میدهد که یوسف هرگز او را نشناخت، بلکه مریم عذرا «زن» خوانده میشد زیرا در فرهنگ یهودی چنین مرسوم بود که نامزد شده را زن بنامند. نه فقط او بلکه هر بانویی زن نامیده میشد. همچنانکه حوا نیز بلافاصله پس از آفریده شدن، زن نامیده شد، پیش از آنکه از بهشت اخراج شده و فرزندان بزاید.
توجه کنید که فرشته پس از تولد مسیح، مریم عذرا را زن ننامید، بلکه به یوسف گفت: «برخیز و طفل و مادرش را برداشته به مصر فرار كن[68]». و به هنگام بازگشت یوسف از مصر، فرشته به او گفت: «برخیز و طفل و مادرش را برداشته، به زمین اسرائیل روانه شو[69]». یوسف نیز همانگونه که به وی گفته شد عمل نمود: «برخاسته، طفل و مادر او را برداشته، بسوی مصر روانه شد[70]». در اینجا کتابمقدس فراز «زن خویش» را بکار نمیبرد.
فراز «زن خویش» فقط قبل و پس از حاملگی مریم عذرا بکار برده شد تا از او در برابر سنگسار شدن توسط یهودیان حفاظت شود چراکه پیش از ازدواج حامله شده بود. وحی الهی پس از تولد مسیح این اصطلاح را استفاده نکرده است، نه در سخنان فرشته به یوسف، نه در شرح عمل یوسف، نه به هنگام صحبت در مورد مجوسیان که کتابمقدس در موردشان میگوید: «و به خانه درآمده، طفل را با مادرش مریم یافتند[71]»، و نه هنگام صحبت در مورد شبانان که میگوید: «مریم و یوسف و آن طفل را در آخور خوابیده یافتند[72]».
جمله « قبل از آنكه با هم آیند، او را حامله یافتند»
لوقای انجیلنویس هدف خود را بر این قرار داده بود که ثابت کند مسیح از باکرهای زاده شد که هرگز مردی را نشناخت. به دو دلیل:
الف) این حقیقت که مسیح نه از راه طبیعی و توسط دو والد بلکه از باکرهای متولد شد، دلالت بر الوهیت او دارد و ثابت میکند که از روحالقدس متولد شد، چنانکه فرشته اظهار داشت: «… زیرا كه آنچه در وی قرار گرفته است، از روحالقدس است[73]».
ب) تولد مسیح از باکره ما را متقاعد میسازد که گناه آدم را به ارث نبرده است. پس او میتواند ما را نجات دهد زیرا کسی که گناه نداشته باشد میتواند برای گناهکاران بمیرد.
پس توجه رسول بر این بود که مریم عذرا هیچ مردی را پیش از تولد مسیح نشناخته است، تا ثابت کند که خداوند از باکره زاده شده است. و اما اینکه مریم عذرا بعد از تولد مسیح نیز هیچ مردی را نشناخت، حقیقتی آشکار است.
جمله «تا پسر نخستین خود را نزاییـد، او را نشنـاخت»
واژه «تا» فقط به بند هسته (بند نخست) مربوط است و بدین معنا نیست که بند وابسته پس از آن، متضاد بند هسته است. برای روشن شدن موضوع چند مثال میآوریم:
(الف) کتابمقدس میگوید که «میکال، دختر شائول را تا روز وفاتش اولاد نشد[74]». طبیعتاً بعد از مرگش، فرزندی به دنیا نیاورد.
(ب) مسیح خداوند میگوید: «اینک مـن هـر روزه تا انقضای عالم همراه شما میباشـم[75]». یقیناً او بعد از انقضای عالم نیز با ما خواهد بود.
(ج) خداوند به مسیح گفت: «به دست راست من بنشین تا دشمنانت را پای انداز تو سازم[76]». به یقین مسیح تا ابد به دست راست خدای پدر خواهد نشست.
آیات متعددی در این رابطه وجود دارد. پس واژه «تا» الزاماً به تضاد معنایی نسبت به بند هسته دلالت ندارد.
یوسف با مریم عذرا همبستر نشد تا زمانی که نخستزاده متولد شود، و پس از آن نیز با او همبستر نشد. اگر او از لمس مریم عذرا تا پیش از تولد مسیح امتناع کرد، چگونه میتوانست پس از تولد، او را لمس کند؟ آنهم بعد از اینکه آن آیات معجزهآسا، فرشتگان و مجوسیان و تحقق نبوتها را دید و فهمید که مسیح از روحالقدس زاده شده و او همان پسر حضرت اعلی، قدوس، عمانوئیل و منجی است.
یوسف متوجه شد که مسیح همان کسی است که نبوت اشعیاء نبی را به کمال رساند که گفته بود: «اینك باكره حامله شده، پسری خواهد زایید و نام او را عمّانوئیل خواهد خواند[77]» و «زیرا كه برای ما ولدی زاییده و پسری به ما بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر و خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد.ترقّی سلطنت و سلامتی او را بر كرسی داود و بر مملكت وی انتها نخواهد بود تا آن را به انصاف و عدالت از الا´ن تا ابدالا´باد ثابت و استوار نماید[78]». به یقین هنگامیکه فرشته بر مریم عذرا ظاهر شد، آیات اخیر را به او یادآوری کرد[79].
فراز «برادران او»
در اصطلاحات عبری، واژه «برادر» به بستگان یا فامیل یا برادرخوانده نیز اطلاق میشود. نمونههای متعددی در کتابمقدس وجود دارد. به چند مورد زیر توجه کنید:
(الف) یعقوب و برادرِ مادرش، لابان
کتابمقدس در مورد دیدار یعقوب با راحیل چنین میگوید: «باری یعقوب به مجرد اینکه راحیل، دختر لابان، برادر مادرش، و احشام کوچک لابان، برادر مادرش را دید، جلو رفت و سنگ را از روی دهانه چاه غلتانید و احشام کوچک لابان، برادر مادر خود را نوشانید. سپس یعقوب راحیل را بوسید و صدای خود را بلند کرد و گریست. یعقوب به راحیل اطلاع داد که برادر پدرش است و اینکه پسر رفقه میباشد؛ و وی دوید تا پدر خود را آگاه سازد[80]». پس یعقوب پدر راحیل را برادر خود خواند با اینکه پدر راحیل، برادر مادرش بود. فراز «برادرِ مادر[81]» بارها تکرار شده است. واژه «برادر» در اینجا به روابط خانوادگی نزدیک دلالت دارد.
لابان نیز یعقوب را چنین خطاب کرد: «آیا چون برادر من هستی، مرا باید مفت خدمت كنی؟به من بگو كه اجرت تو چه خواهد بود؟[82]». پس لابان یعقوب را برادر خود خواند با اینکه او خواهر زادهاش بود.
(ب) ابراهیم و لوط
لوط، پسر هاران[83]، برادرزاده ابراهیم بود، با اینحال کتابمقدس میگوید: «چون ابرام از اسیری برادر خود آگاهی یافت، سیصد و هجده تن از خانهزادان كارآزمودة خود را بیرون آورده، در عقب ایشان تا دان بتاخت[84]». در اینجا ابراهیم لوط را برادر خود خطاب کرد با اینکه لوط برادرزادهاش بود.
به همین شکل، فراز «برادران یسوع» به بستگان نزدیک یسوع مسیح خداوند اشاره دارد.
برادران خداوند چه کسانی بودند؟
وقتی خداوند به شهر خود رفت، مردم متحیر شده گفتند: «آیا این پسر نجار نمیباشد؟ و آیا مادرش مریم نامی نیست؟ و برادرانش یعقوب و یوسف و شمعون و یهودا؟ و همه خواهرانش نزد ما نمیباشند؟[85]». پطرس رسول میگوید که با یعقوب، برادر خداوند، دیدار کرده است[86]. این یعقوب، «کوچک» خوانده میشد[87] و اینگونه از یعقوب پسرِ زبدی متمایز میشد. وی همچنین پسر حلفی نیز خوانده میشد[88] و یکی از رسولان بود[89].
متای رسول در انجیل خود میگوید که پای صلیب «زنان بسیاری که از جلیل در عقب یسوع آمده بودند تا او را خدمت کنند، از دور نظاره میکردند، که از آن جمله، مریم مجْدَلیه بود و مریم مادر یعقوب و یوشاء و مادر پسران زِبِدی[90]».
مریم مادر یعقوب و یوشاء که بود؟ آیا مریم عذرا بود؟ آیا معقول است فرض کنیم که مریم عذرا همه آن فرزاندان را زاییده است؟
مادر یعقوب و یوشاء مریم بود، زن حلفی یا کلوپا، که یوحنای رسول در مورد او میگوید: «و پای صلیب یسوع، مادر او و خواهر مادرش، مریم زن کلوپا و مریم مجدلیه ایستاده بودند[91]». این آیه را با آیات 55 و 56 از باب 27 انجیل متی مقایسه کنید.
مریم مادر یعقوب و یوشاء به همراه مریم مجدلیه پای صلیب مسیح بود[92]. اینآنهمان زنانیاند که در زمان تدفین مسیح خداوند حاضر بودند و دیدند که مسیح کجا گذاشته شد، و همانهایند که چون سَبَّت گذشته بود، حنوط آوردند تا او را تدهین نمایند[93]. ایشآنهمان زنانیاند که یوحنای رسول در انجیل خود میگوید: «و پای صلیب یسوع، مادر او و خواهر مادرش، مریم زن کلوپا و مریم مجدلیه ایستاده بودند».
بنابراین برادران یسوع خداوند، پسرخالههای او، یعنی پسران مریم، خواهر مریم عذرا و زن کلوپا یا حلفی و مادر یعقوب، یوشا و سایر برادران، بودند.
در توضیح نامهای متفاوت کلوپا و حلفی، باید گفت که ممکن است اختلاف در تلفظ باشد، و یا به قول جروم قدیس، در کتابمقدس، دادن اسامی مختلف به یک شخص نامعمول نبود. پدر خوانده موسی، رعوئیل نام داشت[94] و همچنین یترون نیز نامیده میشد[95]. جدعون همچنین یرُبَّعْل نامیده شد[96]، پطرس، شمعون و کیفا نیز خوانده میشد، و یهودای غیور، تدی نیز نام داشت[97].
واضح است که مریم مادر یعقوب و یوشاء، مریم عذرا نیست، و کتابمقدس هرگز او را با چنین نامی نخوانده است.
ملاحظات:
(1) اگر مریم ، مادر مسیح، فرزندانی داشت، معقول نبود که خداوند بر صلیب او را به شاگردش یوحنا بسپارد. بیشک، اگر فرزندانی داشت، آنها از او مراقبت میکردند.
(2) توجه کنید که در سفر یوسف و مریم به مصر، اشارهای به فرزندان دیگر، بجز «یسوع» ، نشده است[98]. همچنین در سفر آنها به اورشلیم و در بازگشتشان، آنگاه که مسیح دوازده ساله بود، اشارهای به فرزندان دیگر نشده است[99].
(3) این کار درست نیست که برخی میگوید که «برادران یسوع»، فرزندان زن دیگر یوسف بودند، کسی که در آن زمان مرده بود، چراکه کتابمقدس اشاره میکند که مریم مادر یعقوب و یوشاء در زمان مصلوب شدن و تدفین مسیح حاضر بود، چنانکه پیشتر اشاره کردیم[100].
(4) متن کتابمقدس به وضوح بکارت ابدی مریم عذرا را اعلام میکند. حزقیال نبی، در نبوت خود دروازه بستهای در شرق دید و گفت: «این دروازه بسته بماند و گشوده نشود وهیچ كس از آن داخل نشود زیرا كه یهوه خدای اسرائیل از آن داخل شده، لهذا بسته بماند[101]». این دروازه، رَحم مریم عذرا است، که از درون آن خداوند به جهان آمد، آن رحم بسته ماند و هرگز توسط کودک دیگری باز نشد.
[1] لوقا 1: 48
[2] لوقا 1: 43، 44
[3] لوقا 1: 41
[4] لوقا 1: 28
[5] مزامیر 45: 9
[6] مزامیر 45: 13
[7] امثال 31: 29
[8] ر.ک. پیدایش 3: 15
[9] لوقا 1: 35
[10] لوقا 2: 11
[11] متی 1: 21
[12] ر.ک. اول یوحنا 1؛ رومیان 9: 5 ؛ یوحنا 20: 28 ؛
[13] لوقا 1: 43
[14] یوحنا 19: 27
[15] اول یوحنا 2: 1
[16] افسسیان 6: 2 ؛ خروج 20: 12 ؛ تثنیه 5: 16
[17] لوقا 1: 35
[18] لوقا 1: 45
[19] مزامیر 87: 5 و 3
[20] ر.ک. یوحنا 6: 58
[21] ر.ک. اعداد 17
[22] ر.ک. خروج 25: 10- 22
[23] ر.ک. یوحنا 1:1
[24] ر.ک. پیدایش 28: 12
[25] ر.ک. خروج 3
[26] ر.ک. متی 3: 16
[27] ر.ک. پیدایش 8: 10، 11
[28] در کلیسای قبطی
[29] نهمین ماه تقویم قبطی
[30] دوازدهمین ماه تقویم قبطی
[31] چهارمین ماه تقویم قبطی
[32] ر.ک. حزقیال 44: 2
[33] یوحنا 11: 25
[34] پیدایش 28: 17
[35] مزامیر 103: 20، 21
[36] مزامیر 48: 1، 2
[37] مزامیر 148: 3-9
[38] مزامیر 147: 12، 13
[39] مزامیر 87: 3
[40] مزامیر 47: 1
[41] مزامیر 46: 8
[42] مزامیر 146: 3
[43] مزامیر 103: 22
[44] مزامیر 113: 1
[45] مزامیر 29: 1، 2
[46] مزامیر 103: 1-5
[47] مزامیر 42: 5
[48] مزامیر 6: 8-10
[49] افسسیان 5: 19
[50] کولسیان 3: 16
[51] Helvidius
[52] لوقا 2: 7؛ متی 1: 25
[53] First Born
[54] ر.ک. متی 1: 20
[55] ر.ک. کنی 1″ 24
[56] متی 1: 25
[57] متی 1: 18
[58] خروج 13: 2
[59] ر.ک. اعداد 18: 16، 17
[60] لوقا 2: 22-24
[61] خروج 12: 29
[62] متی 1: 20
[63] تثنیه 22: 23، 24
[64] تثنیه 20: 7
[65] ر.ک. پیدایش 2: 23
[66] پیدایش 3: 20
[67] لوقا 2: 4، 5
[68] متی 2: 13
[69] متی 2: 20
[70] متی 2: 14-21
[71] متی 2: 11
[72] لوقا 2: 16
[73] متی 1: 20
[74] دوم سموئیل 6: 23
[75] متی 28: 20
[76] مزامیر 110: 1
[77] اشعیا 7: 14
[78] اشعیا 9: 6، 7
[79] ر.ک. لوقا 1: 31-33
[80] پیدایش 29: 10-12
[81] در برخی ترجمهها: خالو
[82] پیدایش 29: 15
[83] پیدایش 11: 31
[84] پیدایش 14:14
[85] متی 13: 55، 56؛ مرقس 6: 1-3
[86] ر.ک. غلاطیان 1: 19
[87] ر.ک. مرقس 15: 40
[88] ر.ک. متی 10: 3
[89] ر.ک. غلاطیان 1: 19
[90] متی 27: 55، 56
[91] یوحنا 19: 25
[92] متی 27: 55، 56
[93] ر.ک. مرقس 16: 1
[94] خروج 2: 18
[95] خروج 4: 18
[96] داوران 6: 32
[97] متی 10: 3
[98] متی 2: 14، 20، 21
[99] لوقا 2: 43
[100] مرقس 15: 47
[101] حزقیال 44: 2