سنت ، پدران و قدیسین

1-سنت

تقدم سنت

سنت هر تعليمي است که از طریق رسولان و پدران به ما سپرده شده اما در کتاب‌مقدس بدان اشاره‌ای نشده است، لیکن با آن مغایرتی ندارد.

پروتستان‌ها به سنت اعتقاد ندارند. آنان تنها از کتاب‌مقدس پیروی می‌کنند و بدين شکل، از ميراثي که از نسلهاي پيشين به ما رسيده محروم مي‌شوند: از نوشته‌هاي رسولان و پدران کليسا، ضوابط شوراهاي مقدس، کانون‌هاي کليسا و مقررات، آيينهاي کليسايي و سنتهايي که دهان به دهان به ما رسیده‌اند.

سنت از کتاب‌مقدس ديرينه‌تر است و به زمان پدر ما آدم بر می‌گردد

قديمي‌ترين شريعت مکتوب که به ما رسيده، توسط موسي نوشته شده است که در قرون پانزده و چهارده قبل از ميلاد می‌زیست. سنت ديريته تر از آن است. انسان هزاران سال بدون شریعتی مکتوب می‌زیست. چه کسي افکار بشر را هدايت می‌کرد؟ از يک سو وجدانشان (شريعت معنوي) و از سوي ديگر سنت، که از نسلي به نسل ديگر سپرده می‌شد.

ما سعي می‌کنیم مثالهايي از سنت که مقدم‌تر از شريعت مکتوب بودند بياوريم:

 (1) در کتاب پيدايش نوشته شده است که هابيل، آن مرد صالح، فربه‌ترين قسمت گله خود را آورد[1]. رسول توضيح می‌دهد که : «با ايمان بود که هابيل قربانی‌ای نيکوتر از قرباني قائن به خدا تقديم کرد[2]».حال می‌پرسیم:

چگونه هابيل مي‌دانست که بايد قرباني نيکو تقديم خدا کند؟ از کجا آن ايمان را به دست آورده بود؟ در آن زمان هيچ شريعتي نوشته نشده بود.

بدون شک، او اين معرفت را از طريق سنت پدرش آدم که از خدا يافته بود، به دست آورد. اين واقعه چهارده قرن پيش از اينکه موسي درمورد قرباني نيکو بنويسد اتفاق افتاد.

 (2) همین را می‌توان در مورد قربانیهای سوختنی که پدران ما نوح، ابراهيم، اسحاق و يعقوب گذراندند گفت.

آنان در مورد نيت قرباني نيکو، از طريق سنتي که به ايشان سپرده شده بود آگاه بودند. همان درباره ساخت مذبح نيز نوشته شده بود. پس از طوفان، پدر ما نوح «مذبحي براي خداوند بنا کرد[3]» و پدر ما ابراهيم، مذبحي در بلوطستان موره بنا کرد[4]. از آن پس انديشه ساخت مذبح ادامه يافت، در زماني که هنوز کتاب‌مقدس نبود تا به آنان امر کند که بدين صورت عمل کنند.

 (3) در کتاب‌مقدس نوشته است که پاتریارک ما نوح از هر بهيمه پاک و هر پرنده پاک گرفته و قربانی‌های سوختني بر مذبح گذراند و خداوند بوي خوش بوييد[5]. نوح از کجا معرفت گذراندن قرباني سوختي از حيوانات پاک را یافته بود؟ او بايد آن را مستقيماً از خداوند دريافت مي‌کرد و به نسلهاي بعد از خود مي‌سپرد، پيش از آنکه موسي طريقه قرباني حيوانات پاک را در تورات ثبت کند.

 (4) در واقعه ملاقات پاترياک ما ابراهيم با ملکيصدق، آمده است که ملکيصدق «کاهن خداي تعالي بود[6]». چگونه مرتبه کهانت بنياد نهاده شد؟ چه کسي به ملکيصدق اين اقتدار را داد تا ابراهيم را برکت دهد و کدام قانون ابراهيم را بر آن داشت تا از هر چيز به ملکيصدق ده يک دهد[7] ؟ بدين  گونه ملکيصدق از ابراهيم عالي‌تر گمارده شد[8].

در آن زمان هنوز هيچ شريعتي در توضيح مرتبه کهانت و  امتيازات، وظايف و برکت دادن به ديگران، نوشته نشده بود. در باب‌هاي پيشين کتاب پيدايش، هيچ اشاره‌ای به کلمات «کاهن» و «کهانت» نشده است. از چه طريق دانش کهانت آمد جز  از طريق سنت ؟

    (5) در همان قسمت از ملاقات ابراهيم با ملکيصدق، مي‌بينيم که ابراهيم «از هر چيز ده يک داد[9] ». در آن زمان پاتريارک ما ابراهيم از کجا مي‌دانست که بايد به کاهن ده يک دهد، بجز از طريق سنت؟ در شريعت مکتوب، هنوز شريعتِ دادنِ ده يک نوشته نشده بود.

اين همچنين شامل پدر ما يعقوب نيز مي شود: او چگونه مي‌دانست که بايد ده يک بدهد، آنگاه که به خداوند گفت: «… و آنچه به من بدهي، ده يک آن را به تو خواهم داد[10]». شکي نيست که او شريعتِ دادن ده يک را از طريق سنت، از پدربزرگش ابراهيم دريافت کرده بود، که به ملکيصدق
ده يک داد بدون اينکه شريعتي مکتوب داشته باشد. مشخص است که سنت، پيش از اينکه شريعت مکتوب شود و بماند، معلم تمام نسل بشر بود.

 (6) ما مي‌خوانيم که هنگامی‌که يعقوب از دست برادرش عيسو مي‌گريخت، نردباني ديد که از زمين به سمت آسمان بر پا شده بود، و فرشتگان خدا بر آن صعود و نزول مي‌کردند، و خداوند با او سخن گفت و عهد بست. در کتاب‌مقدس آمده که يعقوب گفت: «البته يهوه در اين مکان است … اين نيست جز خانه خدا و اين است دروازه آسمان[11]». و او آن مکان را بيت ايل ناميد که به معناي «خانه خدا» مي‌باشد. او سنگي را که زير سر خود نهاده بود گرفت و چون ستوني برپا داشت و روغن بر سرش ريخت[12].

پدر ما يعقوب از کجا عبارت «خانه خدا» را آموخته بود؟ او چگونه اين معرفتِ تخصيص دادنِ خانۀ خدا با ريختن روغن بر آنها را یافته بود؛ در حاليکه در شريعت مکتوب چيزي در اين مورد نوشته نشده بود؟ هيچ توضيحي نمی‌توان ارائه داد جز راه سنت.

 (7) هنگامی‌که خدا شريعت مکتوب را داد، قصد داشت تا سنت را هر چه بهتر حفظ کند. او در موقعيتهاي زيادي، به پدران امر کرد تا تعاليم را به فرزندان خود بسپارند. خداوند به آنان فرمان داد به فرزندانشان ياد دهند که «همه نرينه‌ها را که رحم را گشايند براي خداوند ذبح» کنند[13]. خداوند همچنين به مردم گفت: «ليکن احتراز نما و خويشتن را بسيار متوجه باش، مبادا اين چيزهايي را که چشمانت ديده است فراموش کني و مبادا اينها در تمامي ايام عمرت از دل تو محو شود، بلکه آنها را به پسرانت و پسران پسرانت
تعليم ده[14]».

 (8) حتي مشاهده می‌کنیم که نويسندگان عهد جديد درباره وقايعي از عهد عتيق نوشته‌اند که از طريق سنت بدانها رسيده بودند. براي مثال، پولس قديس، نام دو جادوگر را برده که در مقابل موسي ايستادند. او گفت: «همانگونه که ينيس و يمبريس به مخالفت با موسي برخاستند، اين مردمان نيز … با حقيقت مخالفت مي‌ورزند[15]». ما نمي‌توانيم اسامي آن دو جادوگر را حتي در کتب موسي و در تمامی عهد عتيق بيابيم. پولس رسول اين اسامي را بايد از طريق سنت يافته باشد.

 (9) سنت که در عهد عتيق انتقال داده می‌شد، در عهد جديد نیز به همان‌گونه بود، اما با مقیاس کوچک‌تر. پيش از آنکه انجيل يا رساله‌اي نوشته شود مدت زيادي سپری شد. در مدت تقريباً بيست سال، مردم تمام ايمان خود و تمام داستان زندگي مسيح و همه تعالیم را از طريق سنت دريافت می‌کردند.

    (10) خود مسيح خداوند، هيچ انجيلي ننوشت و همچنين هيچ انجيل مکتوبي نيز برجاي نگذاشت،  تا زمانيکه او موعظه مي‌کرد و تعليم مي‌داد، سخنانش روح و حيات بود[16] براي مردماني که بعداً آنها را گسترش دادند. وقتي خداوند تعاليم و موعظه‌هايش را آغاز کرد، به مردم گفت: «زمان به کمال رسيده و پادشاهي خدا نزديک شده است. توبه کنيد و به اين انجيل ايمان بياوريد[17]». در آن زمان هيچ انجيل[=بشارت،خبر خوش]  مکتوبي نبود اما موعظه‌هاي «خبر خوش» از طريق بشارت گفتاري يا تعاليم الهي بيان مي‌شد. همان معني در مورد کلام خداوند به شاگردانش صدق مي‌کند که: «به سرتاسر جهان برويد و خبر خوش را به همه خلايق موعظه کنيد[18]». اين دستور تنها در محدوده نوشتاري نبود.

 (11) حال مي‌خواهم حقيقت مهمي را شرح دهم:

کتاب‌مقدس همه چیز را ذکر نميکند

 (الف) کتاب‌مقدس همه آن چيزهايي را که مسيح خداوند کرده و گفته است ذکر نمی‌کند. حقيقت اين است که انجيل‌نويسان قسمتي از سخنان و اعمال مسيح خداوند را انتخاب و در زمان مقرر بخاطر مردم ثبت کردند. اين از انجيل يوحنا مکشوف است چنانکه مي‌گويد: «يسوع کارهاي بسيار ديگري نيز کرد که اگر يک به يک نوشته مي‌شد، گمان نمي‌کنم حتي تمامي جهان نيز گنجايش آن نوشته‌ها را مي‌داشت[19]» و همچنين: «يسوع آيات بسيار ديگر در حضور شاگردان به ظهور رسانيد که در اين کتاب نوشته نشده است. اما اينها نوشته شد تا ايمان آوريد که يسوع همان مسيح ، پسر خداست و تا با اين ايمان، در نام او حيات داشته باشيد[20]».

تصور نکنيد آيات و معجزاتي که مسيح به ظهور رسانيد، فقط همان‌هاييست که در کتاب‌مقدس ذکر شده است، زیرا هزاران معجزه دیگر ثبت نشده است. براي اثبات اين ادعا، به سخنان لوقاي انجيل‌نويس اشاره مي‌کنيم: «هنگام غروب، همه کساني که بيماراني مبتلا به امراض گوناگون داشتند، آنان را نزد يسوع آوردند، و او نيز بر يکايک ايشان دست نهاد و شفايشان داد[21]».

آن بيماران چند نفر بودند؟ بسيار زیاد. تمام شفاها ثبت نشده است. معلم ما متاي انجيل‌نويس مي‌گويد: «بدين سان، يسوع در سرتاسر جليل مي‌گشت و در کنيسه‌هاي ايشان تعليم مي‌داد و بشارت پادشاهي را اعلام مي‌کرد و هر درد و بيماري مردم را شفا مي‌بخشيد[22]».

جزئيات اين «شفا دادن هر بيماري» چيست؟ ثبت نشده است.

در مورد تعاليم خداوند در کنیسه‌ها و موعظه هايش چطور؟ آنها نيز ثبت نشده است.

معلم ما مرقس انجيل‌نويس مي‌گويد آنگاه که مسیح به کفرناحوم رفت، به کنيسه داخل شد و «به تعليم دادن پرداخت. مردم از تعليم او در شگفت شدند، زيرا با اقتدار تعليم مي‌داد، نه همچون علماي دين[23]». اين تعاليم چه بود که آنها را شگفت زده کرده بود؟ مکتوب نیست.

در معجزه پنج نان و دو ماهي، مسیح، از صبح تا نزديک غروب به مردم تعليم مي‌داد. چه چيزي تعليم مي‌داد؟ چيزي در اناجيل ثبت نشده است. تعاليم مسيح در کنار درياچه، در ساحل دريا، در قايق و در معابر، کجا نوشته شده است؟ نمي‌دانيم، زيرا هيچ جزئياتي در اناجيل نوشته نشده است.

 (ب) پس از رستاخيز خداوند، همين وضعيت را مي‌يابيم. مسیح خداوند دو تن از شاگردان را در عمائوس ملاقات کرد، و «از موسي و همه انبيا آغاز کرد و آنچه را که در تمامي کتب مقدس درباره او گفته شده بود، برايشان توضيح داد[24]». تمام اين تعاليم، و سایرین، در اناجيل نوشته نشده است. اما بی‌شک، تمامی آنها، يا حداقل برخي از آنها، از طريق سنت به ما رسيده‌اند.

 (ج) در چهل روزي که بعد از رستاخيز، خداوند با شاگردانش گذراند، چه چيزهايي درباره پادشاهي خدا به ایشان گفت[25] ؟

سخنان خداوند درباره ملکوت خدا در کجا ذکر شده است؟

یقیناً سخنان او چنان اهميت عظيمي داشتند که پس از رستاخيزش، بارها شاگردانش را ملاقات کرد. اما با وجود چنین اهميتی، سخنانش در کتاب‌مقدس به ثبت نرسيده‌اند. به احتمال زياد، آن سخنان مطالبي بود که به رهبران کليسا مربوط مي‌شد تا آنها درک کنند و تعليم دهند – با پيروي از اين گفته خداوند که: «به آنان تعليم دهيد که هرآنچه به شما فرمان داده‌ام به جا آورند[26]» بدون اينکه ذکر کند اين اوامر در کجا نوشته شده است.

آيا تعاليم و اوامر مسيح مفقود گشته‌اند يا به ما رسيده‌اند؟

اما بعيد است بخواهيم تصور کنيم که آنها مفقود شده باشند، زیرا مطالب مهمي‌اند. پس چگونه به ما رسيده‌اند؟ به استثناي پولس رسول که جزء آن يازده رسولي نبود که مسيح را پس از رستاخيز ديده بودند، ساير رسولان، بسيار کم نوشته بودند و آنچه که نوشته بودند شامل تمام تعاليم مسيح نمي‌شد. تنها يک توجيه وجود دارد و آن اينکه تعاليم مسیح به رسولانش، بوسیله سنت به ما رسيده است، و آن نیز از طريق امانت رسولان است.

کليسا با اين تعاليم حيات مي‌يابد، بر اساس آن گفته خداوند که می‌گوید: «سخناني که من به شما گفتم، روح و حيات است[27]».  رسولان، روح سخنان مسيح را درک کردند و آنان را در حيات خود نقل کردند، و اين سخنان از طريق حيات کليسا به ما سپرده شدند.

بنابراين، مي‌توانيم بگوييم که:

سنت، حيات کليساست و يا سنت، کليساي زنده است.

رسولان اين حيات را با تمام چيزهايي که با همديگر از خداوند آموخته بودند به مقدسين کليسا سپردند. هرچند که آنها را در اناجيل و رسالات ننوشتند، اما به عنوان تعاليم و تکاليف زنده در حيات کليسا بر جاي گذاشتند. نظم، آيينها و رازهاي کليسا در ميان آن تعاليم است.

آيا گمان مي‌کنيد موعظه سر کوه[28] تنها موعظه خداوند در طول سه سال است؟ نامعقول است. اما سخنان خداوند زایل نگشتند؛ شاگردان آنها را در قلبها و گوشها و افکار خود محفوظ داشتند. آنان سخنان خداوند را از قلبهاي پاکشان و از افکار مقدسشان بيرون آورده تحت عنوان «سنت[29]» يا «امانت رسولان[30]» به کليسا سپردند. روحالقدس بدانها همه چيز را آموخت و تمام سخنان خداوند را به يادشان آورد، بنابر وعده راستين وي[31].

سنت  از تعاليم رسولان استخراج شده است

بسياري از رسولان، هيچ رساله‌اي ننوشتند. تعليم آنها کجاست؟ وحی الهي نازل شده بر آنان کجاست؟ عمل روح‌القدس که از طريق پيامبران سخن مي‌گويد کجاست؟ ممکن نيست که تمام تعالیم برخي از رسولان، فقط آن چیزهایی باشد که نوشته‌اند. ممکن نيست که تعاليم يعقوب تنها به يک رساله محدود بوده باشد و همچنين ممکن نيست که يهوداي رسول تنها يک باب را تعليم داده باشد. و در مورد تعلیم سایر رسولانی که حتی یک حرف مکتوب بر جای نگذاشته‌اند چه باید گفت؟ ايشان چه تعليمي دادند و چه چيزي براي کليسا بر جاي گذاشتند؟ به احتمال زياد، آن تعاليم، يا لااقل بخشي از آنها، از طريق سنت به ما رسيده‌اند.

رسولان وارد کنيسه‌ها شده، به تعليم و بحث با مخالفان می‌پرداختند، با اينحال، هيچيک از آنها نوشته نشده است. آنان در اورشليم، يهوديه و سامره موعظه مي‌کردند تا زماني که همه ايمان آورند، اما تنها بخش کوچکي از آنچه آنان موعظه کردند ثبت شده است. پولس رسول دو سال تمام در خانه‌اي در روم اقامت داشت و «پادشاهي خدا را اعلام مي‌کرد و دليرانه و بي‌پروا درباره يسوع مسيح خداوند تعليم مي‌داد[32]». هيچيک از آن موعظه‌ها به صورت نوشتاري به ما نرسيده‌اند. آن موعظات کجا هستند؟

بدون شک رسولان نظمي را براي کليسا مقرر کردند. آن نظام‌ها چه هستند؟

معقول نيست چنين فرض کنيم که رسولان خداوند، بدون وضع قوانيني براي هدايت کليسا، آن را ترک گفته باشند. ايشان اين قوانين را در رسالات خود ننوشتند، به اين دليل که چنین قوانينی مربوط به عامه مردم نبود و يا بايد از طريق تجربه بدست می‌آمد.

بدون شک، آن قوانين از طريق سنت و امانت به ما رسیده‌اند.

يوحناي رسول در قسمت آخر رساله دوم خود مي‌گويد: «بسيار چيزها داشتم که به شما بنويسم؛ ليکن نمي‌خواهم با قلم و کاغذ باشد. اما اميدوارم نزدتان بيايم و روياروي گفتگو کنيم[33]». همين عبارات را در بخش پاياني رساله سومش تکرار می‌کند[34]. جزئيات اين ديدارهاي روياروي چه بود؟ و چرا به صورت مکتوب نوشته نشده‌اند؟ چگونه به ما رسيده‌اند؟

از اين فرازها در دو رساله متوجه مي‌شويم که پدران رسولي ما گاهي ترجيح مي‌دادند گفتگو کنند تا اينکه بنويسند چراکه اینگونه برايشان راحت‌تر بود. تعاليم شفاهي ايشان از نسلي به نسل ديگر به امانت سپرده شد تا اينکه امروزه به دست ما رسیدند.

احتمالاً رسولان رسالات خود را به قوانين اساسي ايمان متمرکز کرده بودند چون آنها مي‌توانستند جزئيات بيشتر قوانين و آيينهاي کليسا را از طريق ترتيبات عملي به کليساها واگذار کنند. مردم آنها را نه از طريق مکتوبات، بلکه از طريق زندگي با رازهاي کليسا کسب کردند.

پولس رسول در رساله اول به قرنتيان مي‌گويد: «در خصوص ساير چيزها چون نزدتان آمدم، دستورات لازم را خواهم داد[35]». اين تعاليم رسولي کجاست؟ آيا ما آنها را از طريق سنت به دست آورده‌ايم؟ پولس رسول به شاگرد خود تيتوس، اسقف کرت، مي‌گويد: «تو را از آن رو در کرت بر جاي گذاشتم تا کارهاي ناتمام را سامان دهي و همانگونه که تو را امر کردم در هر شهر مشايخي برگماري[36]». او در رساله خود توضيح نداده است که چگونه با توجه به دعاها، آيينها و شرايط لازم، مشايخ را برگمارد. تيتوس چگونه اين مسائل را مي‌دانست مگر از طریق تعليم شفاهي؟ به همين خاطر است که رسول مي‌گويد: «همانگونه که تو را امر کردم …» . جزئيات اين امر، در رساله ذکر نشده است اما شاگرد آنها را از راه شفاهي و «روياروي» آموخته بود و از طريق سنت به ما نیز رسيده است.

همچنين پولس رسول به شاگرد خود تيموتائوس، اسقف افسس مي‌گويد: «آنچه را که در حضور گواهان بسيار از من شنيدي، به مردمان اميني بسپار که از عهده آموزش ديگران نيز برآيند[37]». در اينجا رسول به «شنيدن» اشاره مي‌کند نه «نوشتن».

او بر ما آشکار نمی‌کند که شاگردش چه چيزي را از وي شنيده بود. اما بدون شک، آن تعاليم از پولس به تيموتائوس، و سپس به مردمان امين و قابل اطمينان سپرده شد و آنان نيز آن امانت را به ديگران سپردند. و اين امانت‌گذاري ادامه يافت تا به دست ما رسيد.

کساني که به اصرار مي‌خواهند همه چيز را از طريق يک آيه از کتاب‌مقدس ثابت کنند، به واژه «روياروي»[38] که رسول گفته بود، آن تعاليم رسولي در مورد کليسا که نوشته نشده بود[39]، آن اوامر رسولان به شاگردانشان[40]، و تعاليم رسولي‌اي که بدون وجود يک آيه در اناجيل يا رسالات به حيات کليسا داخل شدند ، بي‌اعتنايي مي‌کنند.

به منظور توضيح اين نکته، به تقديس [=تخصيص] روز يکشنبه به عنوان روز خداوند اشاره می‌کنیم

تمامي مسيحياني که تنها به کتاب‌مقدس ايمان دارند و با سنت کليسا مخالفند، روز يکشنبه را به جاي روز شنبه، به خداوند تخصيص مي‌دهند و به معناي تحت‌اللفظی اين آيات که «روز سبت را ياد کن تا آن را تقديس نمايي[41]» و «روز سبت را نگاه دار و آن را تقديس نما[42]»، وفادار نيستند. از کجا اين تعليم را به دست آورده‌اند که روز يکشنبه را به جاي روز شنبه وقف خداوند کنند؟ از طريق کتاب‌مقدس يا از طريق سنت؟ بدون شک، از طريق سنت، زيرا هيچ آيه‌اي وجود ندارد که بگويد «روز يکشنبه را ياد کن تا آن را تقديس نمايي» يا «روز يکشنبه را نگاه دار و آن را تقديس نما و در آن هيچ کاري مکن».

تقديس روز يکشنبه يک سنتي کليسايي شده است، که رسولان آن را از تعاليم يسوع مسيح خداوند به دست آورده بودند. اين موضوع به وضوح در اناجيل نوشته نشده است اما مراجعي در کتاب اعمال رسولان وجود دارد که اين امانت الهي را مي‌رسانند. بنابراين اين موضوع به يک عمل آشکار در کليسا تبديل شد بدون آنکه نيازي به دستورات مکتوب بوده باشد. اتحاد تمام کليساها در تقديس روز يکشنبه، يک تصديق براي سنت است.

پولس در رساله خود به تعليمي که از خداوند يافته است اشاره می‌کند

رسول، با توجه به آیین قرباني مقدس مي‌گويد: «زيرا من از خداوند يافتم آنچه را به شما نيز سپردم، که يسوع خداوند در شبي که او را تسليم دشمن کردند، نان را گرفت[43]». در اينجا، رسول درمورد امانتي که از خداوند يافته بود و به کليساي قرنتس امر کرده بود سخن می‌گوید. کتاب‌مقدس روشن نمی‌سازد که پولس رسول آن را چگونه و در چه زماني از خداوند يافته بود. او به ما در مورد دگماهاي [=اصول عقايد] کليسا و اينکه چگونه از طريق سنت وارد کليسا شده‌اند معرفت مي‌دهد.

ما از اناجيل در مي‌يابيم که رسولان، آیین قرباني مقدس را از خداوند دريافت کرده‌اند. اما ايشان نگفته‌اند که اين آیین را چگونه به کليسا سپرده‌اند. لازم نبود که آن را به صورت مکتوب در آورند، اما مهم اين است که کليسا اين آیین را به جا مي‌آورد. به هر حال پولس رسول به اين سنت اشاره داشت.

رسولان در رسالات خود اموري را ثبت کرده‌اند که از راه سنت دریافت کرده‌اند

 (الف) تا کنون به قسمتي از آنها اشاره کرده‌ايم و اکنون بايد اين را اضافه کنيم که يهوداي رسول در رساله خود، به مجادله ميکاييل، فرشته اعظم با شيطان بر سر جسد موسي اشاره کرده مي‌گويد: «حال آنکه حتي ميکاييل، فرشته اعظم، آنگاه که با ابليس بر سر جسد موسي مجادله مي‌کرد، جرأت نکرد خود او را به سبب اهانت محکوم کند، بلکه فقط گفت: خداوند تو را توبيخ نمايد[44]». هيچ يک از اينها در عهد عتيق اشاره نشده است، بنابراين احتمالاً يهودا آن را از طريق سنت دريافت کرده است.

 (ب) هنگامی‌که پولس رسول درباره هراس مردم از دريافت شريعت اعلام مي‌کند، مي‌گويد: «آن مناظره چنان هراسناک بود که موسي گفت: از ترس به خود لرزيدم[45]». اين فراز درباره موسي، نه در کتاب خروج و نه در کتاب تثنيه ثبت نشده است. بنابراين احتمالاً پولس رسول آن را از طريق سنت دريافته بود.

 (ج) بعلاوه، در کتاب مکاشفه به بي‌عفتي بلعام اشاره مي‌کند که جزئيات آن در کتاب اعداد 24: 25 نوشته نشده است. در کتاب مکاشفه نوشته شده: «لکن بحث کمي بر تو دارم که در آنجا اشخاصي را داري که متمسکند به تعليم بلعام که بالاق را آموخت که در راه بني اسرائيل سنگي مصادم بيندازد تا قرباني‌هاي بت‌ها را بخورند و زنا کنند[46]». در کتاب اعداد بيان شده که مردم اين کار را انجام دادند، اما ذکر نشده که اين تعليم بلعام بوده است. بنابراين يقيناً يوحناي رسول، کاتب کتاب مکاشفه، آن را از طريق سنت آموخته بود.

همچنين درباره بلعام، پطرس رسول مي‌گويد: «راه راست را ترک گفته، و با در پيش گرفتن راه بلعام بن بعور که مزد ناراستي را دوست مي‌داشت گمراه گشته‌اند[47]»، و همچنين يهوداي رسول مي‌گويد: «واي بر آنان زيرا به راه قائن رفته‌اند و در گمراهي بلعام گرفتار آمده در طغيان قورح هلاک گشته‌اند[48] ».

 (د) به همين سان، يهوداي رسول نبوت خنوخ را بازگو مي‌کند که در عهد عتيق بدان اشاره‌اي نشده است. او مي‌گويد: «خنوخ، که نسل هفتم پس از آدم بود، درباره همينها پيشگويي کرده مي‌گويد: هان، خداوند با هزاران هزار فرشته مقدس خود مي‌آيد تا بر همگان داوري کند و همه بي‌دينان را به سبب تمامي کارهاي خلاف دينداري که در بي‌ديني کرده‌اند و به سزاي جمله سخنان زشتي که گناهکاران بي‌دين بر ضد او گفته‌اند، به محکوميت رساند[49]». مرجع اين نبوت می‌بايست سنت بوده باشد.

 () ملاحظه مي‌کنيم که امر ختنه، توسط خدا به پاتريارک ما ابراهيم سپرده شد[50] و توسط سنت به مردم سپرده شد، پيش از آنکه شريعت مکتوب شود.

فواید سنت

(1)                        ما از طريق سنت، خود کتاب‌مقدس را درک مي‌کنيم. کتب الهي به ما سپرده شدند ولی ما نمي‌توانستيم آنها را درک کنيم يا تشخيص دهيم، مگر از طريق سنت. شوراهاي مقدس کتب عهد جديد را براي ما مشخص کردند.

(2)                        از طريق سنت، ميراث کليسا، آيين‌ها و قوانين آن به ما رسيدند.

(3)                        سنت، ايمان راستين را نسل به نسل براي ما محفوظ نگاه داشته است. اگر شرح و تفسير کتاب‌مقدس به درک شخصي هرکس واگذار مي‌شد، به مذاهب و گروه‌هاي بسياري از ايمان واحد تقسیم مي‌شدند، چراکه کتاب‌مقدس يک چيز است و راه تفسير آن چیزی ديگر.

(4)                        سنت، تعاليم و اعتقادات معيني را براي ما حفظ کرده است، از جمله تقديس روز يکشنبه، کشيدن نشان صليب، قانون تک‌همسری، دعا براي مردگان و وظايف هر کشيش.

سنت معتبر و سنت باطل

کساني که سنت را انکار می‌کنند، اظهار مي‌دارند که مسيح نيز سنت را انکار کرد آنگاه که فريسيان و معلمان دين را سرزنش کرده، فرمود: «چرا شما خود براي حفظ سنت خويش، حکم خدا را زير پا مي‌گذاريد؟[51]»، و برخي سنت‌هاي نادرست را نیز محکوم کرد[52].

همچنين ايشان از اين فراز پولس رسول استفاده مي‌کنند: «بهوش باشيد که کسي شما را با فلسفه‌اي پوچ و فريبنده اسير نسازد، فلسفه‌اي که نه بر مسيح، بلکه بر سنت آدميان و اصول ابتدايي اين دنيا استوار است[53]».

هنگامی‌که از سنت سخن مي‌گوييم، مقصودمان سنتهاي عبثي نيست که انسانها ساخته‌اند و نه آن سنت‌هايي که برپايه الهيات و الهام از کتاب‌مقدس نيست، از جمله سنت‌هايي که يسوع مسيح خداوند بطالتشان را آشکار کرده است. ليکن ما مقصودمان سنتهاي راستيني است که با موارد ذيل مطابقت دارند:

(1)  تعاليم يسوع مسيح خداوند که از طريق سنت به ما سپرده شده‌اند.

(2)  سنت‌هاي رسولي، يعني تعاليم رسولان، که سينه به سينه و نسل به نسل به ما رسيده‌اند.

(3)  سنت‌هاي کليسايي، که بواسطه شوراهاي مقدس جهاني با توجه به کانونها و قوانين کليسا حکم شده‌اند و آنچه که ما از پدران، معلمان و اساطير ايمان در کليسا به دست آورده‌ايم.

اين موضوع ما را به نکته بعدي هدايت مي‌کند:

اقتدار کليسا در وضع قوانین

اين اقتدار توسط خود خداوند به پدران رسولي داده شد آنگاه که فرمود: «… هرآنچه بر زمين ببنديد، در آسمان بسته خواهد شد؛ و هر آنچه بر زمين بگشاييد، در آسمان گشوده خواهد شد[54]». کليسا اين مأموريتش را با نخستين شوراي کليسا در اورشليم (سال 45 م.) آغاز کرد. در اين شورا در مورد ايمان آوردن غيريهوديان بحث شد، و رسولان  تصميم گرفتند باري بر دوش آنان ننهند و فرمودند: «روح‌القدس و ما مصلحت چنين ديديم که باري بر دوش شما ننهيم، جز اين ضروريات که از خوراک تقديمي به بتها و خون و گوشت حيوانات خفه شده و بي‌عفتي بپرهيزيد[55]».

بنابراين شوراهاي مقدس، خواه محلي و خواه جهاني، هميشه از طريق اقتدار کليسا در تعليم، وضع قوانين و کانونيزه کردن [=تشریع] هدايت مي‌شد که خداوند آن را به روحانیون سپرد. اين شوراها، تعاليم، تصميمات و قوانين را براي کليسا مقرر کردند که در سنت کلیسایی جای گرفت.

شرايط سنت راستين

 (1)  با کتاب‌مقدس ناسازگار نباشد[56]

 (2)  نبايد ساير سنت‌هاي کليسا را رد کند

 (3)  کليساها بايد آن را بپذيرند

مي‌دانيم که در هر نسل، مسائل جديدي برمی‌خیزند که در نسل‌هاي گذشته موجود نبوده‌اندکه نظر کلیسا درمورد این مسائل باید مشخص شود تا مردم از راه راست نلغزند و در تشخیص درست و نادرست سردرگم نشوند.زیرا همه مردم با کتاب‌مقدس و شریعتهای دینی آشنایی ندارند و لذا کلیسا بنابر اقتدار خود،  نظر دین را در مورد مسئله نوظهور اعلام می‌کند چنانکه کتاب‌مقدس می‌گوید که شريعت از دهان کاهن طلبيده مي‌شود[57]

نسل‌ها يکي پس از ديگري، تعاليم کليسا را از طريق سنت وارث شده‌اند.

رسولان امر کردند که سنت‌ها بايد حفظ شود

پولس رسول فرمود: «پس، اي برادران، استوار باشيد و سنتهايي را که چه با سخن زبان و چه با نامه به شما سپرديم، نگاه داريد[58]». وي همچنين فرمود: «به شما، ای برادران، دستور می‌دهیم، بنام خداوند یسوع مسیح، از هر برادری که در بی‌نظمی رفتار می‌نماید و نه بر طبق آن سنتی که از ما دریافت کرده‌اید دوری کنید[59]»، و همچنين به قرنتيان گفت: «شما را تحسين مي‌کنم که در همه چيز مرا به ياد مي‌آوريد و سنتها را به همان شکل که به شما سپردم، حفظ مي‌کنيد[60]».

متأسفانه برادران پروتستان ما در ترجمه‌های عربی (بیروتی) خود، در آیاتی که مربوط به سنت است، به‌جای واژه «سنتها[61]» از واژه «تعالیم» استفاده می‌کنند اما در آیاتی که مربوط به سنتهای باطل است، از همان واژه «سنت» بهره می‌جویند.

پروتستانها نیز سنت دارند

این سنت همان نظامی است که آنها را برای پرستش خدا گرد هم می‌آورد که از آن جمله می‌توان به تعیین مشای و شبانان، ازدواج، و سایر مراسمشان اشاره کرد.

هیچیک از پروتستانها آنچه را که دلخواهش است نمی‌گوید و نمی‌کند و قواعدی وجود دارد که از آن پیروی می‌کنند.

یقیناً اینها سنت هستند، تفاوتی نمی‌کند که خودشان بر آن چه نامی نهند.

با اینکه پروتستانها سنت مقدس را رد می‌کنند، اما سنتهای خودشان را دارند که وفادارانه از آنها پیروی می‌کنند و همچنین آیینهای خاص خودشان را دارند هرچند که آیینها را نمی‌پذیرند. آنان برای خود دعاهای مکتوب و قرائت‌نامه‌هایی برای دستگذاری، ازدواج، تعمید و تشییع جنازه دارند هرچند مناجاتها را رد می‌کنند.

این نشان می‌دهد که آنان نیز سنتها دارند، اما سنتهایی را که با اعتقاد خودشان ‌هم‌خوانی ندارد انکار می‌کنند. سنتها میراث ارزشمندی هستند و هیچ کلیسایی نباید آن را از دست بدهد و در غیر اینصورت از گذشته خویش محروم و عاری از تجربه‌های گذشتگان خواهد بود.

برادران پروتستان ما، سخنان پدران خودشان را محفوظ می‌دارند

ما سخنان پدران خود را نگاه می‌داریم (در آباء شناسی[62])، مثلاً کتابهای تفسیری حضرت یوحنای زرین دهان[63]، حضرت آتاناس[64]، حضرت سیریل کبیر[65]، کتب الهیاتی گریگوریوس الهیدان[66] و … . پروتستانها نیز به نوشته‌های اشخاصی چون لوتر[67]، کالوین[68]، زوینگلی[69] و … اهمیت خاصی می‌دهند. با اینکه آنان را «پدران» یا «آباء» خطاب نمی‌کنند، لکن در عمل کتاب آنان چون علم آباءشناسی بکار می‌رود. پروتستانها به این اشخاص احترام می‌گذارند اما از تعالیمشان پیروی نمی‌کنند. اعمال ایشان را مهم تلقی می‌کنند، اما آنها را چون ابزار می‌دانند و نه آموزه. پس آزادند که آنها را بپذیرند یا رد کنند.

2- پدران  کلیسا

پدران اولیه کلیسا، الهیون اولیه و تأثیرگذار، معلمان نامدار مسیحی بودند. آثار دانشورانه آنها مقدمی برای قرن‌های بعدی بود. این لفظ درباره نویسندگان و معلمین کلیسا، نه الزاماً قدیسان استفاده می‌شد. پدران (آباء) کلیسا در واقع به نخستین معلمان و نویسندگان کلیسای مسیحی گفته می‌شود که در دیانت و فضیلت و تجربه و تقوا شهرت داشتند و از اواخر قرن ۱ میلادی تا ۷ میلادی زندگی می‌کردند. دوره‌ای که شورای نیقیه(council of Nicaea) در۳۲۵ میلادی آن را به دو عهد آباء پیش و پس از نیقیه تقسیم کرد. کلمنس رومی، ایگناتیوس انطاکی، پولیکارپ ازمیری، قدیس برنابا، یوستینوس شهید، کلمنس اسکندرانی، اوریگنس، ترتولیانوس و کوپریانوس جمعاً مشهور به آباء رسولی، از آباء پیش از نیقیه بودند و سیریل اسکندرانی، آتاناسیوس، یوحنای زرین‌دهان، ائوسبیوس قیصری، باسیلیوس کبیر، آمبروسیوس میلانی، اوگوستین قدیس، پاپ لئوی اول، بوئتیوس رومی، قدیس هیرونوموس، گرگوریوس کبیر از آباء پس از نیقیه.

Syriac Fathers

افراهات قدیس، معروف به دانای پارسی یکی از برجسته‌ترین چهره‌های مسیحیتِ قرن چهارم، چه در شرق و چه در غرب، می‌باشد. او از نخستین پدران سریانی‌زبان بود. او از دین زرتشت به مسیحیت گروید، اما اینکه آیا او واقعاً ایرانی بوده یا نه، مشخص نیست. او در دوره پادشاهی شاپور دوم مسیحی شد. از او ۲۳ رساله بجای مانده که بین سال‌های ۳۳۷ تا ۳۴۵ نوشته شده‌اند.

در مجموعه رساله‌های فرهاد، اوضاع و احوال و اصول اعتقادات کلیسای قلمرو ساسانیان در پایان سده سوم و آغاز سده چهارم به‌خوبی منعکس شده است. بررسی این اثر نشان می‌دهد که در اعتقادهای کلیسای قلمرو ساسانیان، اعتقاداتی که در شورای نیقیه به‌تصویب رسید (سال ۳۲۵)، بازتاب نیافته است. بعدها، در سال ۴۲۱، وقتی اسقف ماروتا از جانب امپراتور روم به ایران اعزام شد، طی شورایی کلیساهای ایران را بر آن داشت که مصوبات نیقیه را بپذیرند.

در کتاب فرهاد، عقیده تثلیث به‌گونه‌ای ابتدایی مورد اشاره قرار گرفته است. در درودها و شکرگزاری‌های پایانی و اعتراف به اصول ایمان، از پدر و پسر و روح‌القدس نام برده شده است. اما او هیچ اشاره‌ای به، تمایز «شخصیت‌ها» یا اقانیم تثلیث، برابری و همذاتی آنان نکرده است.

او در پاسخ به یهودیان که مسیحیان را متهم می‌کردند که یک انسان را پرستش می‌کنند و او را پسر خدا و خدا می‌خوانند، چنین می‌گوید:

ما گرچه اعتقاد داریم… که عیسی یک انسان بود، اما او را خدا و خداوند می‌نامیم و تحت همین عنوان او را تکریم می‌نماییم… او خدا، پسر خدا، پادشاه، پسر پادشاه، نور از نور، خالق، مشیر، سرور، راه، منجی، شبان، جامع، دُر، مروارید، و نور است.

ضمناً او در استدلال خود در مورد تثلیث، به هیچ وجه از مفهوم «کلمه» استفاده نکرده، در حالیکه در غرب این عنوان بسیار مهم بوده است.

در اعتقادنامه کلیسای امپراتوری ساسانی که در زمان وی تصویب شد و هفت بخش است. چنین آمده است:

«باید اعتقاد داشت به خدا، سرور همگان، که آسمان و زمین و دریا و هرچه را که در آنهاست آفرید – او انسان را شبیه خود آفرید – او شریعت را به موسی اعطا کرد – او روح خود را بر انبیاء فرستاد – و بعد مسیح خود را به جهان فرستاد – باید اعتقاد داشت به قیامت از مردگان – باید اعتقاد داشت به راز تعمید. اینچنین است ایمان کلیسای خدا

راهنمای اعمال کلیسای ایرانِ ساسانی نیز طبق این نوشته‌ها چنین است:

نباید ساعات، هفته‌ها، ماهها، زمانها، اعیاد سالیانه، و سحر و جادوی کلدانیان و جادوگران را نگاه داشت. باید پرهیخت از لذت‌پرستی، شعر و علوم غیرشرعی شریرانه، از فریب زبان چرب، از کفر و زنا. نباید شهادت دروغ داد و دوگانه‌گویی کرد. اینچنین است اعمال ایمان، که بر صخره استوار یعنی مسیح پایه‌گذاری شده، که بر او تمام عمارت بنا گشته است.

—————

افرایم یا افرام سوری (حدود ۳۰۶ ۳۷۳ میلادی) کشیش، متأله و شاعر قرن چهارم میلادی و در منابع مسیحی ملقب به چنگ روح‌القدس است.

حیات

افرایمدر آغاز قرن چهارم میلادی در نیسیبیس حوالی مرز امپراطوری پارس چشم به جهان گشود. یعقوب اسقف نیسیبیس، افرایم را تعمید داد و تا زمان مرگ خود در ۳۳۸ او را تحت تعلیم داشت. یعقوب از پیشوایان زهد و ریاضت بود (ریاضت مبتنی بر نفی دنیا و پذیرش فقر و تجرد) و افرایم نیز به سلک راهبان درآمد. افرایم در نیسیبیس تدریس می‌کرد.. افرایم نویسنده برجسته کلیسای سوری است. او تفسیرهایی بر کتاب‌مقدس نوشت، همچنین موعظات و آثاری در مورد اصول بنیادین مسیحیت در مقابله با بدعت‌ها، و نیز سرودهایی به نگارش درآورد. او به‌عنوان شاعر بسیار مورد احترام بود و “چنگ روح‌القدس” لقب گرفت. آثار او عمدتاً به زبان‌های یونانی و ارمنی ترجمه شدند.

نمونه آثار

نجارزاده‌ای با صلیبش، هوشمندانه بر هاویه[۹] که همه را فرو می‌بلعد، پلی زد، و بدان بشریت را به‌سوی حیات رهنمون شد. بشریت که به‌واسطه درختی (درخت باغ عدن) به هاویه سقوط کرد، توسط درختی (صلیب) نیز حیات یافت. پس این درخت نه فقط تلخی بلکه شیرینی نیز به‌بار آورد، تا ما بیاموزیم که هیچ‌یک از مخلوقات خدا نمی‌توانند در برابر او مقاومت کنند. جلال بر تو باد که صلیبت را پلی ساختی بر وادی مرگ تا ارواح انسانی بتوانند از آن بگذرند و از قلمرو موت به قلمرو حیات گام بگذارند!

— افرام سوری، موعظه‌ای در مورد خداوند ۴

——————-

بازیل قیصریه یا بازیل قدیس  (۳۳۰۳۷۹)) اسقف شهر قیصریه در کاپادوکیه، آسیای صغیر (بود. , وی در قرن چهارم میلادی تاثیرهای بزرگی بر الاهیات مسیحی و ساختار کلیسای مسیحیت مانند شورای نیقیه داشت.

علاوه بر شهرت به خاطر الاهی‌دان وی به خاطر زندگی رهبانی و کار برای محرومان نیز مشهور است. از وی به عنوان پدر رهبانیت جمعی نیز یاد می‌شود. باسیل به عنوان قدیس در کلیساهای غربی و شرقی شناخته می‌شود.

————

آتاناسیوس: الاهی‌دان مسیحی، اسقف اسکندریه، از پدران کلیسا و یکی از رهبران نامی مصری در قرن چهارم میلادی بود. آتاناسیوس در اواخر قرن سوم میلادی به دنیا آمد. او در محضر اسقف اسکندریه، آلکساندر مشغول خدمت روحانی شد و سپس به مقام شماسی رسید. در شورای نیقیه نیز اسقف خود را همراهی می‌کرد. سرانجام وقتی آلکساندر در سال ۳۲۸ چشم از جهان فروبست، آتاناسیوس جانشین او شد و به مقام اسقفی اسکندریه رسید. او چهل و پنج سال در مقام اسقف خدمت کرد و در سال ۳۷۳ درگذشت.

آتاناسیوس کتاب‌های مورد تأیید عهد جدید را در سال ۳۶۷ میلادی به جهان عرضه کرد. او معتقد بود برگزیده خدا و قابل اعتماد است و هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی به کتاب مقدس بیفزاید یا چیزی را از آن حذف کند.

مهم‌ترین مشغله آتاناسیوس مبارزه با آریانیسم بود. او الوهیت مسیح را اساس و بنیان ایمان مسیحی و آریانیسم را به معنای نابودی مسیحیت می‌دانست.

———–

گریگور روشَنگَر زاده حدود ۲۵۷ میلادی، نخستین رهبر دینی ارمنیان بود. در نتیجهکوشش او، تیرداد سوم ارمنستان در سال ۳۰۱ میلادی، مسیحیت را دین رسمی کشور اعلام کرد و ارمنیان را به این آیین نو فراخواند.

گریگور، پسر آناک از «دودمان پارتیان» ارمنی بود. او از شهرستان «پاهلاو» و سرزمین پارتها برخاسته از خاندان سورن و اشکانی بود. گریگور در سزاریا، با آیین مسیحیت آشنا می‌شود و به مسیحیت می‌گرود. او زبان‌های سریانی و یونانی را می‌آموزد. سپس با دوشیزه‌ای مسیحی به نام «مریم»، دختر «داویت»، یکی از سالاران آن دیار، ازدواج می‌کند و دارای دو پسر شد. پسران او ورتانس و آریستاکس نام داشتند.

تیرداد سوم ارمنستان پسر خسرو دوم، در سال ۲۸۷ میلادی بر تخت پادشاهی ارمنستان نشست. آنگاه گریگور، برای خدمت به او به دربار اشکانیان ارمنستان رفت، اما به سبب گرایشی که به دین مسیح داشت، از تیرداد رنج و آزار بسیار دید و به فرمان او سیزده سال در سیاه‌چالی به نام صومعه خور ویراپ در دامنه کوه آرارات زندانی کرد. به باور مسیحیان، تیرداد به سبب «کفر»، خود به دردی سخت جانکاه گرفتار آمد. روزی فرشتهٔ خداوند به خواب خواهر پادشاه آمد و او را پیام داد که تنها یک تن می‌تواند این درد را درمان کند، و او همانا گریگور زندانی است. پس، یکی از بزرگان ارمنی را به آن سیاه چال فرستادند تا چنانچه گریگور زنده مانده باشد، او را به دربار آورند. گریگور مقدس را، که به حکم پروردگار زنده مانده بود، از سیاه چال بیرون آوردند و به همراه انبوه مردمان به واغارشاپات، پایتخت ارمنستان، بردند.

پس از آزادی گریگور مقدس، پادشاه و بزرگان از او طلب بخشش کردند تا از گناه آنان بگذرد. آنگاه گریگور مقدس، موعظه آغاز کرد و از رحمت پروردگار سخن گفت و مردم را به شناخت خداوند خواند و گفت:

اینک او را بشناسید، کسی که شما را از تاریکی به روشنایی پرتو شکوهمند خویش فراخواند. به عرش مواهب او نزدیک شوید و از او بخشایش جویید و از آلودگی و بدی و کفر زدوده شوید. جسم خود را با آب زندگی شست‌وشو دهید و سزاوار پوشیدن جامه درخشان افتخار گردید.

——————-

https://en.wikipedia.org/wiki/Church_Fathers

 

3- قدیسین کلیسا

https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Eastern_Orthodox_saints

 

[1]  ر.ک. پیدایش 4:4

[2]  عبرانیان 11: 4

[3]  پیدایش 8: 20

[4]  ر.ک. پیدایش 12: 7

[5]  ر.ک. پیدایش 8: 20، 21

[6]  ر.ک. پیدایش 14: 18

[7]  پیدایش 14: 20

[8]  عبرانیان 7: 6، 7

[9]  پیدایش 14: 20

[10]  پیدایش 28: 22

[11] پیدایش 28: 16، 17

[12]  پیدایش 28: 18

[13]  خروج 13: 14- 16

[14]  تثنیه 4: 9

[15]  دوم تیموتائوس 3: 8

[16]  یوحنا 6: 63

[17]  مرقس 1: 15

[18]  مرقس 16: 15

[19]  یوحنا 21: 25

[20]  یوحنا 20: 30، 31

[21]  لوقا 4: 40

[22]  متی 4: 23

[23]  مرقس 2: 21، 22

[24]  لوقا 24: 27

[25]  ر.ک. اعمال 1: 3

[26]  متی 28: 20

[27]  یوحنا 6: 63

[28]  ر.ک. متی بابهای 5 الی 7

[29]  Tradition

[30]  The Apostolic Entrustment

[31]  یوحنا 14: 26

[32]  اعمال 28: 30- 31

[33]  دوم یوحنا 12

[34]  ر.ک. سوم یوحنا 13و 14

[35]  اول قرنتیان 11: 34

[36]  تیتوس 1: 5

[37]  دوم تیموتائوس 2:2

[38]  دوم یوحنا 12

[39]  اول قرنتیان 11: 34

[40]  تیتوس 1: 5

[41]  خروج 20: 8

[42]  تثنیه 5: 12

[43]  اول قرنتیان 11: 23

[44]  یهودا 9

[45]  عبرانیان 12: 21

[46]  مکاشفه 2: 14

[47]  دوم پطرس 2: 15

[48]  یهودا 11

[49]  یهودا 14و 15

[50]  پیدایش باب 17

[51]  متی 15: 3

[52]  ر.ک. متی 15: 4- 6

[53]  کولسیان 2: 8

[54]  متی 18:18

[55]  اعمال 15: 28، 29

[56]  غلاطیان 1: 8

[57]  ملاکی 2: 7

[58]  دوم تسالونیکیان 2: 15

[59]  دوم تسالونیکیان 3: 6

[60]  اول قرنتیان 11: 2

[61]  به عربی: التقالید

[62]  Patrology 

[63]  St. John Chrysostom

[64]  St. Athanasius

[65]  St. Cyril the Great

[66]  St. Gregory the Theologian

[67]  Martin Luther

[68]  John Calvin

[69]  Huldrych Zwingli